به طور خلاصه، لب مطلب
in short
به طور خلاصه، لب مطلب
انگلیسی به انگلیسی
• briefly, concisely
جملات نمونه
1. I was still in short trousers at the time.
[ترجمه میلاد علی پور] اون موقع هنوز شلوارک پام بود
[ترجمه ترگمان]من هنوز شلوار کوتاهی داشتم[ترجمه گوگل]من هنوز در شلوار کوتاه بودم
2. Exploitable raw materials were in short supply.
[ترجمه ترگمان]مواد خام Exploitable در دسترس بودند
[ترجمه گوگل]مواد خام قابل ملاحظه در عرضه کوتاه بود
[ترجمه گوگل]مواد خام قابل ملاحظه در عرضه کوتاه بود
3. He works in short bursts.
[ترجمه ترگمان]با ضربات کوتاه کار می کند
[ترجمه گوگل]او در انفجار کوتاه کار می کند
[ترجمه گوگل]او در انفجار کوتاه کار می کند
4. Food is in short supply following the flooding.
[ترجمه ترگمان]غذا در پی سیل به طور مختصر تامین می شود
[ترجمه گوگل]پس از سیل، غذا کم است
[ترجمه گوگل]پس از سیل، غذا کم است
5. It was sunny, and everyone was in short sleeves.
[ترجمه ترگمان]هوا آفتابی بود و همه در آستین کوتاه بودند
[ترجمه گوگل]آفتابی بود، و همه در آستین کوتاه بودند
[ترجمه گوگل]آفتابی بود، و همه در آستین کوتاه بودند
6. They started back in short order when they got the news.
[ترجمه ترگمان]آن ها به ترتیب زمانی که اخبار را دریافت کردند، شروع به عقب نشینی کردند
[ترجمه گوگل]آنها زمانی که اخبار را دریافت کردند، به موقع شروع کردند
[ترجمه گوگل]آنها زمانی که اخبار را دریافت کردند، به موقع شروع کردند
7. I've known him since he was in short pants.
[ترجمه ترگمان]از وقتی که شلوار کوتاه پوشیده بود، او را می شناختم
[ترجمه گوگل]من او را از زمانی که شلوار کوتاه داشتم شناخته ام
[ترجمه گوگل]من او را از زمانی که شلوار کوتاه داشتم شناخته ام
8. Strawberries are in short supply at the moment.
[ترجمه ترگمان]توت فرنگی در حال حاضر در دسترس نیست
[ترجمه گوگل]توت فرنگی در حال حاضر کوتاه است
[ترجمه گوگل]توت فرنگی در حال حاضر کوتاه است
9. When money is in short supply many businesses fail.
[ترجمه ترگمان]وقتی پول کم می شود، بسیاری از کسب و کارها شکست می خورند
[ترجمه گوگل]هنگامی که پول در کوتاه مدت عرضه می شود، بسیاری از بنگاه ها شکست می خورند
[ترجمه گوگل]هنگامی که پول در کوتاه مدت عرضه می شود، بسیاری از بنگاه ها شکست می خورند
10. I've known Eric since he was in short pants.
[ترجمه ترگمان]از وقتی که تو شلوار کوتاه بود من اریک رو می شناختم
[ترجمه گوگل]من اریک را از زمانی که شلوار کوتاه داشتم شناخته ام
[ترجمه گوگل]من اریک را از زمانی که شلوار کوتاه داشتم شناخته ام
11. His breath came in short gasps.
[ترجمه ترگمان]نفسش در سینه حبس شد
[ترجمه گوگل]نفس نفس هایش را کوتاه کرد
[ترجمه گوگل]نفس نفس هایش را کوتاه کرد
12. Sunshine will be in short supply for the west coast.
[ترجمه ترگمان]آفتاب برای ساحل غربی تامین خواهد شد
[ترجمه گوگل]آفتاب آفتابی برای ساحل غربی عرضه خواهد شد
[ترجمه گوگل]آفتاب آفتابی برای ساحل غربی عرضه خواهد شد
13. The water came out of the tap in short spurts .
[ترجمه ترگمان]آب با جهش کوتاهی از شیر بیرون آمد
[ترجمه گوگل]آب در کوتاه مدت از آب خارج شد
[ترجمه گوگل]آب در کوتاه مدت از آب خارج شد
14. Try tennis, badminton or windsurfing. In short, anything challenging.
[ترجمه ترگمان]تنیس، بدمینتون یا windsurfing را امتحان کنید به طور خلاصه، هر چیزی چالش برانگیز است
[ترجمه گوگل]سعی کنید تنیس، بدمینتون و یا بادبانی به طور خلاصه، چالش برانگیز چی
[ترجمه گوگل]سعی کنید تنیس، بدمینتون و یا بادبانی به طور خلاصه، چالش برانگیز چی
15. His body is in short of zinc.
[ترجمه ترگمان]بدنش به طور کوتاه روی روی است
[ترجمه گوگل]بدنش کم است روی
[ترجمه گوگل]بدنش کم است روی
پیشنهاد کاربران
کوتاه سخن
بطور خلاصه
کوتاه - مختصر
بطور مختصر یا خلاصه قضیه
خلاصه اینکه
اجمالا، در نتیجه، با این حساب، علی ایّحال
در یک کلام
به طورکلی
به طور مختصر
به اختصار
کلمات دیگر: