1. frozen meat
گوشت یخ زده
2. frozen meat
گوشت یخزده
3. frozen foods
خوراک های یخ زده
4. a frozen lake
دریاچه ی یخ بسته
5. his frozen fingers could not perform their office
انگشتان یخ زده ی او نمی توانستند کار خود را انجام بدهند.
6. the frozen behavoir of a host who is tired of his guest
رفتار سرد و بی اعتنای میزبانی که از مهمان خود خسته شده است
7. the frozen polar wastes
بیابان های بسیار سرد قطبی
8. the frozen snow glared in the morning sunlight
برف منجمد در زیر آفتاب بامداد برق می زد.
9. a face frozen in a rictus of terror
چهره ای که از وحشت به حال دهان گشودگی باقیمانده است
10. defrost the frozen meat by placing in it lukewarm water
گوشت یخ زده را با قرار دادن در آب ولرم یخ زدایی کنید.
11. i was frozen with terror
از (شدت) ترس خشکم زد.
12. our pool is frozen over thinly
روی حوض ما یخ نازکی بسته است.
13. the lake is frozen
دریاچه یخ بسته است.
14. the lake is frozen over
دریاچه سرتاسر یخ بسته است.
15. the price was frozen at $ 20 a barrel
قیمت به هر بشکه 20 دلار تثبیت شد.
16. the wheels were frozen to the ground
(در اثر یخبندان) چرخ ها به زمین چسبیده بود.
17. they sand the frozen steps to prevent slipping
برای جلوگیری از لیز خوردن،پله های یخ زده را شن پاشی می کنند.
18. to thaw out frozen meat
گوشت منجمد را از حالت انجماد درآوردن
19. he pecked at the frozen ground with a pickaxe
او با کلنگ به زمین منجمد ضربه های پیاپی می زد.
20. the company's assets were frozen
دارایی شرکت مسدود شد.
21. brokers and middlemen should be frozen out of the fruit market
دست دلال ها و واسطه ها باید از بازار میوه قطع شود.
22. drug traffickers' bank accounts were frozen
حساب های بانکی فروشندگان مواد مخدر را مسدود کردند.
23. You can use fresh or frozen fish.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از ماهی های تازه یا منجمد استفاده کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید ماهی تازه یا یخ زده استفاده کنید
24. The cold weather had frozen the ground.
[ترجمه ترگمان]هوای سرد زمین را منجمد کرده بود
[ترجمه گوگل]آب و هوای سرد زمین را یخ زد
25. It's so cold that even the river has frozen.
[ترجمه ترگمان]خیلی سرده که حتی رودخونه هم یخ زده
[ترجمه گوگل]این خیلی سرد است که حتی رودخانه یخ زده است
26. It was so cold that he felt frozen to the marrow.
[ترجمه ترگمان]آنقدر سرد بود که به مغز استخوانش یخ زده بود
[ترجمه گوگل]آنقدر سرد بود که به مغز منجمد شد
27. They bought all their frozen food from the same freezer centre.
[ترجمه ترگمان]آن ها تمام غذاهای منجمد خود را از همان مرکز فریزر خریدند
[ترجمه گوگل]آنها تمام مواد یخ زده خود را از همان مرکز فریزر خریداری کردند
28. Any unused pastry can be frozen and used at a later date.
[ترجمه ترگمان]هر گونه شیرینی مورد استفاده می تواند منجمد شود و در تاریخ بعدی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]هر شیرینی استفاده نشده می تواند یخ زده و بعدا استفاده شود
29. The frozen snow crunched under the wheels of our car.
[ترجمه ترگمان]برف یخ زده زیر چرخه ای ماشینم خرد شد
[ترجمه گوگل]برف یخ زده زیر چرخ ماشین ما