کلمه جو
صفحه اصلی

ballet


معنی : رقص ورزشی و هنری
معانی دیگر : رقص باله (یا بالت)، بالت

انگلیسی به فارسی

بالت، رقص ورزشی و هنری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: balletic (adj.), balletically (adv.)
(1) تعریف: a form of dance characterized by precise, stylized motion and intricate choreography.

(2) تعریف: a theatrical performance of such dance, accompanied by music and intended for entertainment.

(3) تعریف: the musical score written for or used in such a performance.

(4) تعریف: a group of people who perform ballet.

• style of dance performed by a group of dancers
ballet is a type of skilled and artistic dancing with carefully planned movements.
a ballet is an artistic work performed by ballet dancers.

مترادف و متضاد

رقص ورزشی و هنری (اسم)
ballet

graceful, expressive dancing


Synonyms: choreography, dance, toe dancing


جملات نمونه

1. a ballet dancer's limber body
بدن نرم رقاص باله

2. the ballet group was disbanded two years ago
گروه رقص گران باله دو سال پیش منحل شد.

3. he orchestrated this ballet
آهنگ این رقص باله را او تدوین کرد.

4. the feline grace of that ballet dancer
وجاهت گربه مانند آن رقصگر باله،ملوسی آن رقاص باله

5. the premiere danseuse of the paris ballet
رقاصه ی اول باله ی پاریس

6. her words and smiles told her evident delight in ballet
سخنان و لبخندهایش،شیفتگی بارز او را نسبت به رقص باله آشکار می کرد.

7. Ballet is essentially a middle-class interest.
[ترجمه Bahar] باله اساسأ یک علاقه طبقه متوسط است.
[ترجمه ترگمان]باله لزوما یک منفعت طبقه متوسط است
[ترجمه گوگل]باله اساساً یک علاقه طبقه متوسط ​​است

8. She is the undoubted star of British ballet.
[ترجمه ترگمان]او ستاره undoubted باله انگلیسی است
[ترجمه گوگل]او ستاره بدون شک باله انگلیس است

9. Angela studied ballet for six years.
[ترجمه ترگمان]آنجلا \"۶ سال باله رو مطالعه کرده\"
[ترجمه گوگل]

10. They went downtown to see a ballet.
[ترجمه ترگمان]به مرکز شهر رفتند تا باله را ببینند
[ترجمه گوگل]آنها برای دیدن یک باله به مرکز شهر رفتند

11. Fokine did not change the steps of classical ballet; instead he found new ways of using them.
[ترجمه ترگمان]Fokine پله های باله کلاسیک را تغییر نداد؛ به جای آن راه های جدیدی برای استفاده از آن ها پیدا کرد
[ترجمه گوگل]فوکین مراحل باله کلاسیک را تغییر نداد در عوض او روشهای جدیدی برای استفاده از آنها یافت

12. She has slogged her way through ballet classes since the age of six.
[ترجمه ترگمان]از شش سالگی در کلاس های باله راه خود را می پیماید
[ترجمه گوگل]او از شش سالگی راه خود را در کلاس های باله سر می دهد

13. The Birmingham Royal Ballet has had a highly successful season.
[ترجمه ترگمان]باله رویال بیرمنگام یک فصل بسیار موفق داشته است
[ترجمه گوگل]باله سلطنتی بیرمنگام فصلی بسیار موفق داشته است

14. Alvin managed to bridge the gap between ballet and modern dance.
[ترجمه ترگمان]آلوین ترتیبی داد تا فاصله بین باله و رقص مدرن را پر کند
[ترجمه گوگل]آلوین موفق شد فاصله میان باله و رقص مدرن را پر کند

15. Nina Ananiashvili and Alexei Fadeyechev from the Bolshoi Ballet dance the leads.
[ترجمه ترگمان]نینا Ananiashvili و آلکسی Fadeyechev از سالن باله بولشوی، پیشرو هستند
[ترجمه گوگل]نینا آنانیاوشویلی و الکسی فادیچف از باله بولشوی رقصنده هستند

16. The set for the ballet is minimalist - three white walls and a chair.
[ترجمه ترگمان]مجموعه برای باله وجود دارد - سه دیوار سفید و یک صندلی
[ترجمه گوگل]مجموعه این باله مینیمالیستی است - سه دیوار سفید و یک صندلی

17. She will spend a week with the ballet.
[ترجمه ترگمان]او یک هفته را با باله سپری خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او یک هفته را با باله می گذراند

پیشنهاد کاربران

رقص باله گروهی


کلمات دیگر: