کلمه جو
صفحه اصلی

bale


معنی : رنج، مصیبت، عدل، محنت، لنگه، تا، تاچه، بلاء
معانی دیگر : (پنبه و غیره) عدل، بخچه (بقچه)، (کاه و غیره) کپه، مکعب هم فشرده (کاه یا علف خشک)، بسته، گلخج، به صورت عدل یا بخچه یا لنگه درآوردن، عدل بندی کردن، هم فشرده کردن، بسته کردن، (شعر قدیم)، بلا، فلاکت، شر، (قدیمی) رجوع شود به: balefire، رقصیدن

انگلیسی به فارسی

بیل، عدل، محنت، لنگه، رنج، تا، تاچه، مصیبت، بلاء


عدل، لنگه، تا، تاچه، مصیبت، بلا، رنج، محنت، رقصیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a large, tightly packed bundle usu. tied with cord or wire.

- The field was dotted with bales of hay.
[ترجمه ترگمان] زمین پر از bales علف بود
[ترجمه گوگل] میدان با گلوله های یونجه خرد شده بود
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bales, baling, baled
مشتقات: baler (n.)
• : تعریف: to pack and secure (something) in bales.

- They were baling cotton on that hot day.
[ترجمه ترگمان] آن روز گرم پنبه پر از پنبه بود
[ترجمه گوگل] آنها در همان روز گرم پنبه را با هم گذاشتند

• bundle, package; evil; misery (archaic)
package, tie up
a bale is a large quantity of something such as cloth, paper, or hay, tied into a tight bundle.
see also bail.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] عدل - عدل پنبه - بسته الیاف

مترادف و متضاد

رنج (اسم)
mortification, throe, pain, agony, affliction, labor, toil, tribulation, discomfort, discomfiture, trial, fatigue, bale, difficulties, teen

مصیبت (اسم)
calamity, affliction, catastrophe, disaster, mishap, tragedy, suffering, sorrow, bale, depravation

عدل (اسم)
bale, justice, equity, fairness, package

محنت (اسم)
hardship, distress, toil, tribulation, trial, bale

لنگه (اسم)
match, mate, pendant, bale, leaf, doublet

تا (اسم)
bale, fold

تاچه (اسم)
bale

بلاء (اسم)
terror, violation, curse, calamity, disaster, bale, misadventure, pest, plague, scourge

bunch


Synonyms: bundle, package, parcel


جملات نمونه

1. I sat on a bale of straw near the fire.
[ترجمه ترگمان]روی یک ردیف کاه کنار آتش نشسته بودم
[ترجمه گوگل]من روی یک تکه از نی در نزدیکی آتش نشستم

2. The rogues were satisfied with her bale up.
[ترجمه ترگمان]مامورهای یاغی از up راضی بودن
[ترجمه گوگل]سرکش با ریش او راضی شد

3. Turn off the water, drain down and bale out the cistern to give it a good clean.
[ترجمه ترگمان]آب را خاموش کنید، پایین بکشید و bale را پایین بیاورید تا آن را تمیز و تمیز نگه دارید
[ترجمه گوگل]خاموش کردن آب، تخلیه کردن و ریختن مخزن را به خوبی تمیز کنید

4. Check the care label on the bale of fabric when you are buying it.
[ترجمه ترگمان]زمانی که می خواهید آن را بخرید، برچسب دقت را بر روی عدل پارچه بررسی کنید
[ترجمه گوگل]هنگام خرید آن، برچسب مراقبت روی پارچه رول را بررسی کنید

5. But I had neither stumped up for a bale of fluffy bathroom towels, nor chipped in to the Qantas ticket.
[ترجمه ترگمان]اما من نه به خاطر یک ردیف حوله حموم پف کرده بالا رفتم و نه توی بلیت فولکس واگن شرکت کردم
[ترجمه گوگل]اما من تا به حال برای یک رول از حوله های حمام کثیف، و نه تراشیده شده به بلیط Qantas

6. It was for Lesley Bale to be the living proof that there was a way through.
[ترجمه ترگمان]برای Lesley بیل زنده بود تا ثابت کند که راهی وجود دارد
[ترجمه گوگل]این برای لسلی بیل بود که اثبات زندگی است که از طریق راه وجود دارد

7. Return in good time to bale out the kitchen and read note reminding you of half-day closing in Muswell Hill.
[ترجمه ترگمان]به موقع برگردید و از آشپزخانه بیرون بیایید و یادداشت کنید که نیمه روز تعطیلی در Muswell هیل را یاد آوری کنید
[ترجمه گوگل]بازگشت به موقع به خارج کردن آشپزخانه و خواندن یادداشت به شما یادآوری نزدیک شدن نیم روز در Muswell هیل

8. A straw bale workshop convenes on Saturday.
[ترجمه ترگمان]یک کارگاه bale در روز شنبه تشکیل می شود
[ترجمه گوگل]یک کارگاه کاه توچال در روز شنبه تشکیل می شود

9. Wrapped or bagged round bale silage is shredded and discharged through a chute on the Teagle Tomahawk feeder.
[ترجمه ترگمان]گرد کردن یا بسته شدن طناب گرد silage، خرد شده و از طریق یک ناودان بر روی the Teagle Tomahawk تخلیه می شود
[ترجمه گوگل]سیلوهای بیل بسته بندی شده یا کیسه ای از طریق یک فیدر فیدر Teagle Tomahawk تخلیه و تخلیه می شود

10. Bale is excellent, and it is odd to think how close Leonardo DiCaprio came to being monumentally miscast in the part.
[ترجمه ترگمان](بیل)عالی است، و عجیب است که فکر کنید لئوناردو دی کاپریو در بخشی از مراسم حضور داشت
[ترجمه گوگل]بیل فوق العاده است، و عجیب است فکر می کنم که چگونه لئوناردو دی کاپریو نزدیک به آن به شدت غم انگیز بود

11. The green-protecting technology of pouch packaged bale oenanthe javanica was studied in this paper.
[ترجمه ترگمان]فن آوری حفاظت از سبز کیسه بسته بندی oenanthe javanica در این مقاله مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در این مقاله تکنولوژی محافظت سبز بسته بندی شده بسته بندی شده bale enanthe javanica مورد بررسی قرار گرفت

12. In preparing for the new film, Christian Bale visited Purvis's son, Alston, to find out more about the legendary lawman, who shot himself in 1960.
[ترجمه ترگمان]کریستین بیل در تهیه این فیلم جدید از پسر Purvis، Alston، دیدن کرد تا در مورد the افسانه ای که در سال ۱۹۶۰ خودش را هدف گلوله قرار داد، اطلاعات بیشتری پیدا کند
[ترجمه گوگل]در حال آماده شدن برای فیلم جدید، کریستین بیل از پسر Purvis، آلستون دیدن کرد تا اطلاعات بیشتری در مورد افسانه ای که در سال 1960 شلیک کرده بود، مطلع شود

13. Guidance unsold stoke here estimate 300000 bale.
[ترجمه ترگمان]Guidance که به فروش می رسند bale ۳۰۰۰۰۰ را برآورد می کنند
[ترجمه گوگل]دستورالعمل های ارسال نشده در اینجا تخمین می زند 300000 رول

14. We hand an order for: 100 bale, sheep skin.
[ترجمه ترگمان]ما یک سفارش برای: ۱۰۰ عدل، پوست گوسفند دریافت می کنیم
[ترجمه گوگل]ما یک سفارش برای: 100 رول، پوست گوسفند

bales of old newspapers

بسته‌های بزرگی از روزنامه‌های کهنه


two bales of cotton

دو عدل پنبه


We spent the afternoon baling hay.

بعدازظهر را بسته‌بسته کردن علف خشک صرف کردیم.


پیشنهاد کاربران

ناتمام رها کردن

بازیکن تیم رئال مادرید

کپه ( کاه، پنبه و غیره )

بسته
مکعب های فشرده شده ی کاه در کشاورزی

bale ( کشاورزی - علوم باغبانی )
واژه مصوب: بسته 3
تعریف: محموله‏ای بزرگ و کاملاً فشرده و نخ‏کشی‏شده از محصولات کشاورزی|||متـ . عدل

کناره گیری کردن ، نیمه کاره رها کردن


کلمات دیگر: