1. oppression led to revolution
ظلم و ستم منجر به انقلاب شد.
2. to strive against oppression
بر ضد بیدادگری ستیزه کردن
3. Oppression maketh a wise man mad.
[ترجمه Azar] ظلم و ستم مرد عاقل را دیوانه کرد
[ترجمه ترگمان]ظلم و ظلم یک آدم عاقل را آفریده
[ترجمه گوگل]عصبانیت یک مرد عاقل به نظر می رسد
4. Oppression provoked the people to rebellion.
[ترجمه ترگمان]ظلم و ستم مردم را به شورش واداشت
[ترجمه گوگل]سرکوب مردم باعث شورش شد
5. Artists all free and lively things, are great oppression and get, is the great effort.
[ترجمه ترگمان]هنرمندان همه چیز آزاد و با نشاط هستند، ظلم بزرگی هستند و به دست می آورند، تلاش بسیار بزرگی است
[ترجمه گوگل]هنرمندان همه چیز آزاد و پر جنب و جوش، ظلم و ستم بزرگ هستند، تلاش بزرگ است
6. The people reacted against the oppression of the government by holding a demonstration.
[ترجمه ترگمان]مردم با برگزاری تظاهرات علیه ظلم و ستم دولت واکنش نشان دادند
[ترجمه گوگل]مردم با برگزاری تظاهرات، علیه ستم از دولت واکنش نشان دادند
7. The oppression of the invaders had thinned down the population of the village.
[ترجمه ترگمان]ظلم و ستم مهاجمان جمعیت روستا را کم کرده بود
[ترجمه گوگل]سرکوب مهاجمان جمعیت جمعیت روستا را کاهش داده است
8. When did they rise against oppression?
[ترجمه ترگمان]چه وقت از ظلم و ستم سر در آورده اند؟
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها علیه ستم مطرح شدند؟
9. War, famine and oppression have forced people in the region to flee from their homes.
[ترجمه ترگمان]جنگ، قحطی و ظلم مردم را مجبور کرده است که از خانه های خود فرار کنند
[ترجمه گوگل]جنگ، قحطی و ظلم و ستم باعث شده مردم در منطقه از خانه های خود فرار کنند
10. Wherever tyranny, oppression and brutality have threatened the free world, our two countries have stood for the triumph of good over evil.
[ترجمه ترگمان]هر کجا که استبداد، ظلم و وحشیگری، دنیای آزاد را تهدید کند، دو کشور ما برای پیروزی خوب بر شیطان ایستادگی کرده اند
[ترجمه گوگل]هر جا که استبداد، ظلم و ستم و بی رحمی دنیای آزاد را تهدید می کنند، دو کشور ما برای پیروزی خیر بر شیطان ایستاده اند
11. We must denounce injustice and oppression.
[ترجمه ترگمان]ما باید بی عدالتی و ستم را محکوم کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید بی عدالتی و ستم را محکوم کنیم
12. Years of oppression had ground the people down.
[ترجمه ترگمان]سال ها ستم و ستم را به زمین کشانده بود
[ترجمه گوگل]سال های سرکوب، مردم را به زمین انداخت
13. Several people had experienced the same feeling of oppression when they slept in that room.
[ترجمه ترگمان]وقتی در آن اتاق می خوابیدند، چند نفر احساس ظلم و ستم را تجربه کردند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها در آن اتاق خوابیدند، چندین نفر از همان ظلم و ستم را تجربه کرده بودند
14. The main cause of women's and children's oppression is patriarchy.
[ترجمه ترگمان]دلیل اصلی ظلم و ستم زنان و کودکان، پدرسالاری است
[ترجمه گوگل]علت اصلی ظلم زنان و کودکان، پدرسالاری است
15. It is hard for people fleeing from oppression to explain everything that has happened.
[ترجمه ترگمان]برای افرادی که از ظلم و ستم می گریزند، برای توضیح همه چیزهایی که اتفاق افتاده مشکل است
[ترجمه گوگل]برای افرادی که از سرکوب فرار می کنند، همه چیز را که اتفاق افتاده است، توضیح می دهد