1. a balky mule
یک قاطر چموش
2. if the congress gets balky . . .
اگر کنگره لجاجت کند . . .
3. The balky elevator has delivered the jumpers to a tiny platform contained within the tower.
[ترجمه ترگمان]آسانسور balky، jumpers را به یک سکوی کوچک در داخل برج تحویل داده است
[ترجمه گوگل]آسانسور بوکوحرام را به یک پلت فرم کوچک موجود در برج آورده است
4. The Toyota was sluggish and balky.
[ترجمه ترگمان]تویوتا تنبل و تنبل بود
[ترجمه گوگل]تویوتا لاغر و لاغر بود
5. The theory is that his balky digestion -- gummed up by too much fruit -- will now return to normal.
[ترجمه ترگمان]فرضیه این است که هضم غذایش با میوه زیاد - - حالا به حالت عادی باز می گردد
[ترجمه گوگل]تئوری این است که هضم پروتئینی آن - که توسط میوه های زیاد انجام می شود - اکنون به حالت عادی بازگشته است
6. The heat is balky in the winter.
[ترجمه ترگمان]گرما در زمستان گرم تر است
[ترجمه گوگل]گرما در زمستان بسیار شبیه است
7. The engram bank may be balky but enough asking will bring forth any data in it sooner or later.
[ترجمه ترگمان]ممکن است بانک engram balky باشد اما به اندازه کافی این سوال را مطرح می کند که هر داده ای را زودتر و یا بعدا منتشر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]بانک انграм ممکن است باهوش باشد، اما درخواست کافی هر دوی آن را دیر یا زود ارائه می دهد
8. The balky engine sputtered and stopped.
[ترجمه ترگمان]موتور balky خاموش شد و خاموش شد
[ترجمه گوگل]موتور سنگین پر شده و متوقف شد
9. Mine was balky and awkward, brand new, and of a light, common color.
[ترجمه ترگمان]مال من balky بود و ناشیانه، نوی نو، و یک رنگ، یک رنگ مشترک
[ترجمه گوگل]معدن سنگین و بی دست و پا بود، با نام تجاری جدید و یک رنگ نور معمولی
10. The balky horse refused the jump.
[ترجمه ترگمان]اسب balky از پرش سرباز زد
[ترجمه گوگل]اسب شلغم از پریدن رد شد
11. The Nook, for example, has a balky color touch screen beneath the E Ink screen, which you use for navigation.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، Nook، صفحه نمایش رنگی balky را در زیر صفحه E جوهر دارد که برای جهت یابی استفاده می کنید
[ترجمه گوگل]برای مثال، Nook دارای یک صفحه نمایش لمسی رنگی رنگی در زیر صفحه E Ink است که برای ناوبری استفاده می کنید
12. Foul fumes, balky restaurant exhaust systems and idling vehicles are among the top offenders, the city's Department of Environmental Protection says.
[ترجمه ترگمان]اداره حفاظت از محیط زیست شهر می گوید که دود و دود کثیف، سیستم های اگزوز رستوران و وسایل نقلیه روشن در بین مجرمین ارشد قرار دارند
[ترجمه گوگل]وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی می گوید، گازهای فاسد، سیستم های اگزوز رستوران ها و وسایل نقلیه خنک کننده یکی از مجرمین بزرگ است
13. But because of the balky sequencing tools of the day and their high cost, much of the subsequent research progressed slowly or stalled.
[ترجمه ترگمان]اما به دلیل ابزار توالی balky روز و هزینه بالای آن ها، بیشتر تحقیقات بعدی به کندی یا متوقف شدند
[ترجمه گوگل]اما به دلیل ابزارهای توالی بولکی روز و هزینه های بالای آنها، بسیاری از تحقیقات بعدی به آرامی یا متوقف شد
14. Kaleri didn't believe the sound was from balky equipment ; rather It'seemed to originate from outside.
[ترجمه ترگمان]به نظر می امد که این صدا از تجهیزات balky است؛ به نظر می رسید که از بیرون است
[ترجمه گوگل]کالری اعتقاد نداشت که صدا از تجهیزات شل است؛ به جای اینکه از خارج بیرون بیاید
15. The increased funding would require approval from a balky Congress.
[ترجمه ترگمان]افزایش بودجه نیازمند تصویب کنگره balky است
[ترجمه گوگل]افزایش بودجه نیاز به تصویب کنگره بامزه دارد