1. to solidify public opinion
افکار عمومی را یکپارچه کردن
2. The mixture will solidify into toffee.
[ترجمه ترگمان]مخلوط در تافی خشک خواهد شد
[ترجمه گوگل]مخلوط به صورت تری فشرده می شود
3. The Energy Department plans to solidify the deadly waste in a high-tech billion-dollar factory.
[ترجمه ترگمان]وزارت انرژی در نظر دارد ضایعات مرگبار در یک کارخانه high میلیارد دلاری را یکپارچه کند
[ترجمه گوگل]اداره انرژی قصد دارد ضایعات مرگبار را در یک کارخانه با تکنولوژی میلیارد دلاری بالا ببرد
4. Opinion on this question began to solidify.
[ترجمه ترگمان]اظهارنظر درباره این سوال درهم رفت
[ترجمه گوگل]نظر در مورد این سوال شروع به تثبیت کرد
5. The two countries signed a treaty to solidify their alliance.
[ترجمه ترگمان]دو کشور معاهده ای را امضا کردند که اتحاد آن ها را مستحکم کند
[ترجمه گوگل]دو کشور امضاء کرده اند تا اتحاد خود را تقویت کنند
6. Tiny oceanic microorganisms solidify carbon and oxygen gases dissolved in sea water to produce a salt which settles on the sea floor.
[ترجمه ترگمان]میکرو ارگانیسم های دریایی کوچک، گازهای کربن و اکسیژن حل شده در آب دریا را خشک می کنند تا یک نمک تولید کنند که روی کف دریا ته نشین می شود
[ترجمه گوگل]میکروارگانیسم های کوچک اقیانوسی، گازهای کربن و اکسیژن را در آب دریا حل می کنند تا نمک تولید کنند که در کف دریا قرار دارد
7. The public opinion may solidify.
[ترجمه ترگمان]افکار عمومی ممکن است یکپارچه شوند
[ترجمه گوگل]افکار عمومی ممکن است یکپارچه شوند
8. The schools solidify their freshman classes with early picks of top talent.
[ترجمه ترگمان]این مدارس کلاس اول خود را با انتخاب ابتدایی استعدادهای عالی یکپارچه کردند
[ترجمه گوگل]مدارس کلاس های ابتدایی خود را با انتخاب های اولیه از استعدادهای برتر تقویت می کنند
9. But what about those lavas that solidify into one homogeneous lump, without crystallizing?
[ترجمه ترگمان]اما چه چیزی در مورد آن lavas که به یک توده همگن تبدیل می شود، بدون این که متبلور شود؟
[ترجمه گوگل]اما در مورد این گدازه هایی که به یک توده همگن تبدیل می شوند، بدون کریستالی شدن؟
10. McMullen, expected to solidify third base for the Dodgers, loses the job to rookie Ron Cey.
[ترجمه ترگمان]McMullen، که انتظار می رود جایگاه سوم را برای تیم Dodgers یکپارچه کند، کار را برای تیم تازه کار رون Cey از دست می دهد
[ترجمه گوگل]McMullen، انتظار می رود که پایه سوم برای Dodgers را تقویت کند، کار را به رون کای تازه کار از دست می دهد
11. All other materials contract when they solidify.
[ترجمه ترگمان]تمام مواد دیگر زمانی که منجمد شدند، منقبض می شوند
[ترجمه گوگل]تمام مواد دیگر هنگامی که سخت می شوند قرارداد می گیرند
12. These will rapidly solidify to form small beads of glass, a type of solid with a disorderly molecular arrangement.
[ترجمه ترگمان]این ها به سرعت به شکل دانه های کوچک شیشه، یک نوع جامد با آرایش مولکولی نامنظم، یکپارچه خواهند شد
[ترجمه گوگل]این ها به سرعت به شکل دانه های کوچکی از شیشه، یک نوع جامد با آرایش مولکولی اختلال ایجاد می شوند
13. The pollutions which solidify by cement could released the smaller volume, and is stable in alite.
[ترجمه ترگمان]آلودگی های ناشی از سیمان ممکن است حجم کمتری داشته باشد و در alite ثابت است
[ترجمه گوگل]آلودگی هایی که با سیمان تجمع می یابند، حجم کمتری را آزاد می کنند و در آلیاژ پایدار است
14. He made great efforts to solidify his position as chairman.
[ترجمه ترگمان]او تلاش های زیادی برای مستحکم کردن موقعیت خود به عنوان رئیس انجام داد
[ترجمه گوگل]او تلاش های زیادی برای تقویت موقعیت خود را به عنوان رئیس انجام داد
15. His political philosophy, known as Jacksonian democracy, helped solidify a strong executive branch and expand the electorate.
[ترجمه ترگمان]فلسفه سیاسی او که به دموکراسی Jacksonian مشهور بود، به استحکام شاخه اجرایی قوی و گسترش رای دهندگان کمک کرد
[ترجمه گوگل]فلسفه سیاسی او، که به عنوان دموکراسی جکسون شناخته می شود، به تقویت یک شاخه اجرایی قوی و گسترش رای دهندگان کمک کرد