کلمه جو
صفحه اصلی

badinage


معنی : پر حرفی، لودگی
معانی دیگر : (امریکا - عامیانه) به منظور اخاذی و غیره (و با حضور شهود یا دوربین مخفی) مردی را با زنی مواجه کردن، شوخی لفظی، دست انداختن، گفتگوی مزاح آمیز، خوشمزگی

انگلیسی به فارسی

خوشمزگی، لودگی، پرحرفی


بیچاره، پر حرفی، لودگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: playful conversation marked by joking or teasing; banter.
مشابه: banter, persiflage
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: badinages, badinaging, badinaged
• : تعریف: to joke with or tease in a lighthearted way.
مشابه: banter

• good natured banter; joking
joke, jest
badinage is a series of remarks or a conversation that is humorous, not very serious, and often involves teasing someone; a literary word.

مترادف و متضاد

پر حرفی (اسم)
badinage, chattiness, garrulity, loquacity

لودگی (اسم)
badinage, farce, tomfoolery, drollery

جملات نمونه

1. He even developed a nice line in badinage with the unusually genial Labour leader, Mr Neil Kinnock.
[ترجمه ترگمان]او حتی یک خط خوب در شوخی با رهبر genial unusually، آقای نیل Kinnock، ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]او حتی یک خط خوب را در بیرون از خانه با رهبر غیرعادی دست و پاگیر کار، نیل Kinnock، توسعه داد

2. The badinage continued with Pat, Jack, Franca and Ludens standing round the kitchen table and talking all at once.
[ترجمه ترگمان]شوخی کردن با پت، جک، فرا روحانی و Ludens که دور میز آشپزخانه ایستاده بودند و با هم حرف می زدند ادامه یافت
[ترجمه گوگل]بنتونگ با پات، جک، فرانکا و لودن در کنار میز آشپزخانه ایستاد و با هم صحبت کرد

3. Mrs Goreng was in no mood for intellectual badinage.
[ترجمه ترگمان]خانم Goreng حوصله شوخی و لودگی ذهنی نداشت
[ترجمه گوگل]خانم گورنگ برای خلق فکری به هیچ وجه خجالت نکشید

4. The smoke afraid the badinage achievementr at one stroke.
[ترجمه ترگمان]دود از شوخی لذت می برد
[ترجمه گوگل]دود ترس از دستاوردهای بنیان در یک سکته مغزی است

5. For all the forced badinage, it was an awkward meal.
[ترجمه ترگمان]برای همه the، این یک غذای ناجور بود
[ترجمه گوگل]برای تمام روزهای سخت مجبور شدم، غذای بی دست و پا بود

6. At El Sordo's camp Pilar exchanges badinage with Joaquin, a young man who wanted to be a bullfighter before the war, while Jordan confers with the leader.
[ترجمه ترگمان]در اردوگاه \"آل Sordo\" به دست \"Joaquin\" دست پیدا کرد، مردی جوان که می خواست قبل از جنگ a شود، در حالی که اردن به همراه رهبر آن را در اختیار داشت
[ترجمه گوگل]در اردوگاه السوردو، پیلار با زاوین، یک مرد جوان که پیش از جنگ، قصد داشت تا قبل از جنگ، قبل از جنگ، پس از آنکه اردن با رهبر برگزار می کرد، مبادله می کند

7. They bellowed pleasedly at the badinage.
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی نعره می کشیدند
[ترجمه گوگل]آنها با خوشحالی به زحمت انداختند

8. About dissimilation image of body and black badinage .
[ترجمه ترگمان]در مورد تصویر dissimilation از شوخی و شوخی سیاه
[ترجمه گوگل]درباره تصویر غرقابی بدن و سیاه چاله

9. Gutmain idea:About dissimilation image of body and black badinage. About counterwork.
[ترجمه ترگمان]ایده Gutmain: در مورد تصویر dissimilation از شوخی و شوخی سیاه درباره counterwork
[ترجمه گوگل]ایده Gutmain: درباره تصویر غرقابی بدن و سیاه چاله  درباره counterwork

10. The smoke afraid the badinage stroker at one achievement.
[ترجمه ترگمان]دود از شوخی لذت می برد
[ترجمه گوگل]دود از یک دستاورد می ترسد stroker badinage

11. Ahoy! I'm badinage for you!
[ترجمه ترگمان]آهوی شوخی کردم!
[ترجمه گوگل]آهوی! من برای شما بدبختم

12. As Carrie listened to this and much more of similar familiar badinage among the men and girls, she instinctively withdrew into herself.
[ترجمه ترگمان]در همان حال که کری به این سخنان و حتی بیش از گفتگوی آشنای خود در میان مردها و دخترها گوش می داد، بی اختیار خود را به درون خود کشید
[ترجمه گوگل]همانطور که کری به این و خیلی بیشتر از زوج های آشنا مشابه در میان مردان و دختر گوش می کرد، او به طور غریزی به خودش بی اعتنایی کرد

13. When he reached the gate, there was the usual badinage with Charlie.
[ترجمه ترگمان]وقتی به دروازه رسید، شوخی معمول چارلی بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که او به دروازه رسید، با چارلی همسو بود

پیشنهاد کاربران

بذله گویی مزاح



کلمات دیگر: