کلمه جو
صفحه اصلی

never again

انگلیسی به انگلیسی

• never more, not ever again, at no other time

جملات نمونه

1. Never, never and never again shall it be that this beautiful land will again experience the oppression of one by another.
[ترجمه ترگمان]هرگز، هرگز و هرگز نخواهد بود که این سرزمین زیبا بار دیگر ظلم و ستم دیگران را تجربه کند
[ترجمه گوگل]هرگز، هرگز و هرگز دیگر نباید این باشد که این زمین زیبا دوباره سرکوب یک دیگر را تجربه کند

2. Never again would he return to Naples.
[ترجمه ترگمان]دیگر هرگز به ناپل بازنگشت
[ترجمه گوگل]هرگز دوباره به ناپل برمیگردد

3. They never again tortured a prisoner in his presence.
[ترجمه ترگمان]آن ها دیگر هیچ وقت زندانی را در حضور او شکنجه نمی کردند
[ترجمه گوگل]آنها هرگز یک زندانی را در حضور او شکنجه نکردند

4. Never again would she listen to the promptings of her heart.
[ترجمه ترگمان]دیگر هرگز به سخنان promptings گوش نمی داد
[ترجمه گوگل]هرگز دوباره او را به نگرانی از قلب او گوش دهید

5. He said that American military power should never again be vitiated by political concerns.
[ترجمه ترگمان]او گفت که قدرت نظامی آمریکا هرگز نباید با نگرانی های سیاسی از بین برود
[ترجمه گوگل]او گفت که قدرت نظامی آمریکا هرگز نباید با نگرانی های سیاسی روبرو شود

6. He will never again be allowed inside a British boxing ring.
[ترجمه ترگمان]او هرگز اجازه نخواهد داشت که در یک حلقه بوکس انگلیسی شرکت کند
[ترجمه گوگل]او هرگز در حلقه بوکس انگلیس مجاز نخواهد بود

7. He drove me back home last night. Never again!
[ترجمه ترگمان]دیشب منو به خونه برگردوند دیگر هرگز!
[ترجمه گوگل]او شب گذشته من را به خانه برد دوباره هرگز!

8. This incident in his childhood is never again referred to.
[ترجمه ترگمان]این حادثه در دوران کودکی دیگر هرگز به آن اشاره ای نشده است
[ترجمه گوگل]این حادثه در دوران کودکی هرگز به آن اشاره نشده است

9. And Rebekah will never again see her favourite son.
[ترجمه ترگمان]و ربکا هرگز دوباره پسر مورد علاقه اش را نخواهد دید
[ترجمه گوگل]و Rebekah هرگز دوباره پسر او را دوست ندارد

10. It was a sudden, absolute truth, never again to be questioned.
[ترجمه ترگمان]ناگهان حقیقت محض بود که دیگر هرگز مورد تردید قرار نگرفت
[ترجمه گوگل]این ناگهانی، حقیقت مطلق بود، هرگز دوباره مورد پرسش قرار نگرفت

11. Habash never again saw his boyhood home.
[ترجمه ترگمان]Habash هرگز دوران کودکی خود را در خانه ندیده بود
[ترجمه گوگل]هاباش هرگز پسر خانه اش را دید

12. Never again did he balloon to dangerous proportions, but his battle with unwanted poundage proved to be a lifelong struggle.
[ترجمه ترگمان]او هرگز به نسبت های خطرناک بادکنک وارد نکرد، اما مبارزه او با poundage ناخواسته ثابت کرد که یک مبارزه ماندگار است
[ترجمه گوگل]هرگز دوباره او را به مقادیر خطرناک بالن، اما نبرد خود را با poundage ناخواسته ثابت کرد که مبارزه مادام العمر است

13. His successors never again ran the town, as he did, but they always had a piece of the action.
[ترجمه ترگمان]successors دیگر هرگز از شهر خارج نشد، همان طور که این کار را می کرد، اما همیشه یک تکه از این کارها را داشتند
[ترجمه گوگل]جانشینان او هرگز شهر را فراتر نمی گذاشت، همانطور که بود، اما همیشه یک تکه از این عمل را داشتند

14. At the time he said never again, but a few years have gone by and he has a different perception.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان که او هرگز دوباره گفت، اما چند سال گذشته و او درک متفاوتی دارد
[ترجمه گوگل]در آن زمان او هرگز دوباره گفت، اما چند سال از آن رفته و ادراک متفاوتی دارد

15. Never again would classrooms and indeed whole schools in the West Riding be the bleak, barren places of my boyhood.
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت کلاسه ای درس و در واقع تمام مدارس در غرب، مناطق خشک و لم یزرع دوران کودکی من باشند
[ترجمه گوگل]هرگز دوباره کلاس های درس و در واقع کل مکاتبات در غرب سواری می شود مکان های بی حوصله و بی جا از دوران کودکی من

پیشنهاد کاربران

از این پس هرگز
at no time hereafter

دوباره هرگز

دیگه نه - دوباره نه

دیگر هیچگاه
این شعاری است که یهودیان به عنوان یک تکیه گاه ذهنی برای خود ساخته اند تا دیگر هیچگاه توسط هیچ قومی مورد ستم واقع نشوند.
به تاریخ قوم یهود و ستم هایی که در طول تاریخ توسط فرعونیان و . . . به آنها وارد شده مراجعه فرمایید.
قول معروفی هم هست : یهودی بی سرزمین


کلمات دیگر: