1. to accomplish a task
کاری را به انجام رساندن
2. our union will accomplish wonders
اتحاد ما معجزه خواهد کرد.
3. he bent every effort to accomplish the task
او هر گونه کوششی را برای انجام کار به عمل آورد.
4. I don't wait for moods. You accomplish nothing if you do that. Your mind must know it has got down to work.
[ترجمه ترگمان]من منتظر moods نیستم اگر این کار را بکنی هیچ کاری نمی توانی انجام بدهی ذهن شما باید بداند که این کار به کار افتاده است
[ترجمه گوگل]برای خلق و خوی منتظر نیستم اگر این کار را انجام ندهی، هیچ کاری انجام نمی دهی ذهن شما باید بداند که کارش را کرده است
5. To accomplish great things, in addition to dream, must act.
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به کاره ای بزرگ، علاوه بر خواب، باید عمل کرد
[ترجمه گوگل]برای انجام کارهای بزرگ، علاوه بر رویای، باید عمل کند
6. The greatest revenge is to accomplish what others say you cannot do.
[ترجمه علیرضا شیرازی ] عالی ترین انتقام این است که کاری را که دیگران میگویند نمی توانی، انجامش دهی
[ترجمه eli] بهترین انتقام انجام کاریست که دیگران می گویند نمیتوانی
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین انتقام چیزی است که دیگران می گویند شما نمی توانید انجام دهید
[ترجمه گوگل]بزرگترین انتقام این است که آنچه دیگران می گویند نتوانند انجام دهند
7. To accomplish great things, we must not only act, but also dream. Not only plan, but also believe.
[ترجمه موسی] برای انجام کارهای بزرگ نباید فقط عمل کرد، باید رؤیا هم داشت، و نباید فقط نقشه کشید، باید اعتقاد هم داشت.
[ترجمه ترگمان]برای انجام کاره ای بزرگ، ما نه تنها باید عمل کنیم، بلکه باید خواب هم باشیم نه تنها برنامه را برنامه ریزی کنید، بلکه به آن نیز اعتقاد داشته باشید
[ترجمه گوگل]برای انجام کارهای بزرگ، ما باید نه تنها عمل کنیم بلکه رویایمان هم هست نه تنها برنامه ریزی می شود بلکه اعتقاد دارد
8. I will answer for it that he will accomplish the task.
[ترجمه ترگمان]من جواب خواهم داد که او این کار را انجام خواهد داد
[ترجمه گوگل]من برای آن پاسخ خواهم داد که او این کار را انجام خواهد داد
9. You can actually accomplish a lot more by gentle persuasion.
[ترجمه ترگمان]در واقع شما می توانید با تشویق ملایم بسیار بیشتر به دست آورید
[ترجمه گوگل]در حقیقت شما می توانید با متقاعد کردن ملایم، خیلی بیشتر را انجام دهید
10. We didn't accomplish much.
[ترجمه ترگمان]ما زیاد موفق نشدیم
[ترجمه گوگل]ما خیلی کار نکردیم
11. Whatever he wills he may accomplish.
[ترجمه ترگمان]هر کاری که بخواهد می تواند انجام دهد
[ترجمه گوگل]هر چه بخواهد، ممکن است انجام دهد
12. We are determined to accomplish the great cause of unification of the motherland.
[ترجمه ترگمان]ما مصمم هستیم که علت اصلی اتحاد سرزمین مادری را به دست آوریم
[ترجمه گوگل]ما مصمم هستیم که علت بزرگی متحد شدن سرزمین مادری را انجام دهیم
13. It took us a month to accomplish the journey.
[ترجمه ترگمان]یک ماه طول کشید تا این سفر را انجام دهیم
[ترجمه گوگل]ما برای رسیدن به سفر یک ماه طول کشیدیم
14. You should accomplish the task within the allotted time.
[ترجمه ترگمان]شما باید کار را در زمان اختصاص داده شده انجام دهید
[ترجمه گوگل]شما باید وظیفه را در زمان اختصاص داده شده انجام دهید