دستخوش کردن، تحت تاثیر قرار دادن، جشن، فرا رسیدن، غلبه کردن بر، به سر... آمدن، دچار...شدن، بر...مستولی شدن، کسی را فراگرفتن
come over
دستخوش کردن، تحت تاثیر قرار دادن، جشن، فرا رسیدن، غلبه کردن بر، به سر... آمدن، دچار...شدن، بر...مستولی شدن، کسی را فراگرفتن
انگلیسی به فارسی
فهمیده شدن، درک شدن
(در مقابل مانع) دور زدن
(فصل، جشن، رویداد) بازگشتن، فرا رسیدن، باز آمدن
سفر کردن، مسافرت کردن
سر زدن، دیدن کردن
تغییر موضوع دادن، تغییر عقیده دادن
(فکر) خطور کردن، به ذهن رسیدن
(در مورد احساسات) به ... دست دادن، غلبه کردن بر، به سر... آمدن، دچار...شدن، بر...مستولی شدن، کسی را فراگرفتن
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to come from one place to another to visit or talk with someone, used only when people are in the same town, area, or space.
- Some friends came over to my house last night.
[ترجمه مهتاب سلطانی] تعدادی از دوستانم دیشب به خانه ی من آمده بودن
[ترجمه تبسم] تعدادی از رفیقانم دیشب به خانه ی من امده بودن
[ترجمه ترجمه گوگل] چندتا از دوستان دیشب به خانه ی من امدند.
[ترجمه H. ❄️] چند تا از دوستانم دیشب به خانه ما آمدند.
[ترجمه morteza] چندتا از دوستام دیشب برای دیدنم به خونم اومدند.
[ترجمه ترگمان] چند تا از دوستام دیشب اومدن خونه من[ترجمه گوگل] بعضی از دوستان شب گذشته به خانه من آمده بودند
• visit; drop in; come, participate, join
مترادف و متضاد
Affect
جملات نمونه
1. Come over to the fire and cozy up a bit.
[ترجمه S] به سمت آتش بیا و کمی گرما بگیر
[ترجمه ma30] به طرف اتش بیا و کمی گرما بگیر
[ترجمه مهرسا جون] بیا طرف آتیش تا یکم گرم شی
[ترجمه ادریس] شب باهات تماس میگیرم
[ترجمه فاطمه] به اتش نزدیک شو تا گرم شی
[ترجمه ترگمان]بیا به طرف آتش و یه گاز گرم بگیر[ترجمه گوگل]بیا به آتش برو و کمی کمی دلپذیر
2. When did you first come over to China?
[ترجمه ساجده] برای اولین بار کی به چین رفتی؟
[ترجمه ترنم کیان] چه زمانی برای اولین بار به چین رفتی؟
[ترجمه amirreza1] ۲. اولین بار چه زمانی به چین سفر کردید؟
[ترجمه Kimia] برای اولین بار چه زمانی به چین رفتی؟
[ترجمه 🐾 مهدی صباغ] اولین بازدیدت از چین کی بود؟
[ترجمه Shahab] کی برای اولین بار به چین رفتی؟
[ترجمه ترانه] اولین باری که به چین سفر کردی کی بود ؟
[ترجمه ftm] کی اولین بار به چین آمدی؟
[ترجمه سورنا] اولین بار کی اومدی اینجا تو چین؟
[ترجمه ♥️🔵Amir🔵♥️] کی به چین برای اولین بار سفر کردی؟
[ترجمه Yalu] اولین باری که به چین سفر کردی کِی بود؟
[ترجمه ناشناس🙂] . چه زمانی برای اولین بار به چین سفر کردی؟
[ترجمه آینار اردشیری] اولین بازدیدت از چین چه زمانی بود
[ترجمه لمیر] اولی باری که به چین رفتی کی بود؟
[ترجمه ترگمان]اولین بار کی به چین سفر کردی؟[ترجمه گوگل]وقتی اولین بار به چین رفتی؟
3. I hope you can come over again.
[ترجمه Reza] امیدوارم شما بتوانید دوباره بیایید ( اینجا ) .
[ترجمه بهاره قبادی] امیدوارم دوباره بتوانیو بیایید اینجا
[ترجمه الهام] امیدوارم بتوانید دوباره به اینجا بیایید
[ترجمه محمد حیدری] امید وارم که دوباره بتونی بیای ( ( خونمون; ) come over=بیا خونه )
[ترجمه ROJINA] امیدوارم که شما بازم بتونی بیای
[ترجمه ترگمان] امیدوارم دوباره بتونی بیای اینجا[ترجمه گوگل]امیدوارم بتوانید دوباره بمانید
4. Why don't you come over for supper on Friday?
[ترجمه محمد م] چرا جمعه به صرف شام نمی آیی ؟
[ترجمه محمد حیدری] چرا جمعه برای غذا خوری ( شام ) دسته جمعی نمیای.
[ترجمه ROJINA] چرا برای غذا خوری دسته جمعی جمه نمیای
[ترجمه کانیل اوتیس] برو به جهنم
[ترجمه ترگمان]چرا جمعه برای شام نیامدی؟[ترجمه گوگل]چرا در روز جمعه برای شام نمی روید؟
5. I'd like you to come over when you can spare a couple of hours.
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم که هر وقت می تونی چند ساعتی وقت بذاری که بیای
[ترجمه گوگل]من می خواهم شما را به اتمام برسانید زمانی که می توانید چند ساعت دیگر را صرف کنید
[ترجمه گوگل]من می خواهم شما را به اتمام برسانید زمانی که می توانید چند ساعت دیگر را صرف کنید
6. Why don't you come over to our place one evening?
[ترجمه ترگمان]- چرا یه شب به خونه ما نمیای؟
[ترجمه گوگل]چرا یک شب به محل ما نرسیده اید؟
[ترجمه گوگل]چرا یک شب به محل ما نرسیده اید؟
7. Come over for a chat so we can catch up on each other's news.
[ترجمه ترگمان]بیایید با هم گپ بزنیم تا بتوانیم اخبار یکدیگر را ببینیم
[ترجمه گوگل]برای چت بروید تا بتوانیم اخبار یکدیگر را برآورده کنیم
[ترجمه گوگل]برای چت بروید تا بتوانیم اخبار یکدیگر را برآورده کنیم
8. Right, stop what you're doing and come over here.
[ترجمه Zahra r] همین الان، متوقف کن هر کاری را که درحال انجام دادن هستی و اینجا بیا.
[ترجمه ترگمان] درسته، کاری که داری می کنی رو متوقف کن و بیا اینجا[ترجمه گوگل]راست، متوقف کردن آنچه شما انجام می دهید و اینجا می آیند
9. It's very definitely a usage which has come over to Britain from America.
[ترجمه ترگمان]این به طور حتم یک کاربرد است که از آمریکا به بریتانیا رسیده است
[ترجمه گوگل]این قطعا یک استفاده است که از بریتانیا از امریکا آمده است
[ترجمه گوگل]این قطعا یک استفاده است که از بریتانیا از امریکا آمده است
10. He'd just come over the border.
[ترجمه ترگمان]او تازه از مرز رد شده بود
[ترجمه گوگل]او فقط به مرز می آید
[ترجمه گوگل]او فقط به مرز می آید
11. Come over! Here's a seat for you.
[ترجمه ترگمان]! بیا اینجا بفرمایید بنشینید
[ترجمه گوگل]بیا بریم اینجا یک صندلی برای شماست
[ترجمه گوگل]بیا بریم اینجا یک صندلی برای شماست
12. You really must come over sometime and have dinner with us.
[ترجمه ترگمان]تو واقعا باید بعضی وقت ها بیای و با ما شام بخوری
[ترجمه گوگل]شما واقعا باید وقت بگذرانید و با ما شام بخرید
[ترجمه گوگل]شما واقعا باید وقت بگذرانید و با ما شام بخرید
13. Why don't you come over to England in the summer?
[ترجمه ترگمان]چرا در تابستان به انگلستان نمی آیی؟
[ترجمه گوگل]چرا در تابستان به انگلستان نمی آیند؟
[ترجمه گوگل]چرا در تابستان به انگلستان نمی آیند؟
14. Come over here and let me give you a cuddle .
[ترجمه سارا] بیا اینجا و بهم اجازه بده که بغلت کنم
[ترجمه ترگمان]بیا اینجا و یه بغل بهم بده[ترجمه گوگل]بیا اینجا و اجازه بدهید به شما یک جادوگر بدهم
15. You are welcome to come over to us.
[ترجمه ترگمان] میتونی بیای پیش ما
[ترجمه گوگل]خوش آمدید به ما می آیند
[ترجمه گوگل]خوش آمدید به ما می آیند
پیشنهاد کاربران
اگه بخوایم مرتبط با احساسات در نظر بگیریم معنی واژه میشه دچار شدن یا سر آمدن . . . .
غلبه کردن
:of a feeling. . . . . . affect some body in a strong way
. A feeling of despair came over me
:of a feeling. . . . . . affect some body in a strong way
. A feeling of despair came over me
غالب، مسلط
ملاقات کردن، دیدن، سر زدن👀👁️
Visit someone's house or place. 😳
Visit someone's house or place. 😳
بیا
جو گیر شدن. به خود آمدن. . احساساتی شدن
امدن
Go and visit someone
تحت تاثیر قرار دادن
اگربخواهیم کسی را ببینیم وآن شخص بخواهد شمارا درخانه خودتان ببیند یا ملاقات کند به این حالت آمدن
come over میگویند.
come over میگویند.
مسلط شدن
فائق آمدن
get over
فائق آمدن
get over
مثال
can I come over and see you tonight
?
can I come over and see you tonight
?
پرشدن ناگهانی از یک احساس
پیش آمدن ( happen to sb )
A feeling of despair came over me
**Come overدر اینجا اگر verb باشد برای احساسات به کار میرود
پیش آمدن ( happen to sb )
A feeling of despair came over me
**Come overدر اینجا اگر verb باشد برای احساسات به کار میرود
چیره شدن ( یه احساسی. . . )
?Yum Bacon and Eggs, can I come over
( visit; participate, join )
( visit; participate, join )
Why has she suddenly come over shy?
چرا او به یکباره ساکت شد ؟
چرا او به یکباره ساکت شد ؟
آمدن
ملاقات شخصی در خانه خودش
He came over to the castle
He came over to the castle
تغییر رویکرد :تغییر روش
سرزدن
اتفاق افتادن
سر زدن به دیگران در منزل آنها
رفتن به منزل دیگران به منظور دید و بازدید و ملاقات با آنها
رفتن به منزل دیگران به منظور دید و بازدید و ملاقات با آنها
Visit someone's house or place
کنار رفتن
بازدید ( سرزدن ) به خانه یا مکانی
سر زدن ، ملاقات کردن کسی در خانه خودش
به خانه ی کسی سر زدن، به جایی یا نزدِ کسی رفتن
به خانه کسی رفتن
سرزدن به کسی، رفتن به خونه کسی
سر زدن و ملاقات دیگران در خانه آنها
کسی را دعوت کردن
پشت سر گذاشتن
For example
We came over tough week
ما یه هفته سخت پشت سر گذاشتیم
For example
We came over tough week
ما یه هفته سخت پشت سر گذاشتیم
به دیدن کسی در خانه اش رفتن
بالای سر کسی رفتن مثلا گارسون برای سفارش بالای سر میز ما آمد
The waiter came over
بالای سر کسی رفتن مثلا گارسون برای سفارش بالای سر میز ما آمد
The waiter came over
رفتن به خانه شخصی
دعوت کردن به خانه شخصی/ رفتن به خانه شخصی
Can you come over tonight ? : excample
Icome over & see you tonight
Can you come over tonight ? : excample
Icome over & see you tonight
سرزده خانه کسی رفتن
سر زدن، رفتن به خانه ی کسی برای چند دقیقه یا ساعت
شیمی: به دست آمدن، تشکیل شدن محصول
بیرون آمدن
نزدیک امدن
از راه دور آمدن
Won't you come over to England for a holiday
Won't you come over to England for a holiday
به کسی سر زدن short visit
Of feeling ) affect sb in a strong way ) غلبه کردن
ارضا شدن
سر زدن
امدن
سر زدن
امدن
طاقت سر اومدن ( احساس )
verb: if a strong feeling comes over you , you suddenly experience it
پر شدن ناگهانی از یک احساس
پر شدن ناگهانی از یک احساس
تاثیر گذاشتن
به معنای تاثیر گذاشتن هم میتواند باشد
He came over to see me after my surgery
اون بعد از عمل جراحی م اومد به ملاقاتم
اون بعد از عمل جراحی م اومد به ملاقاتم
شب گذشته چندتا از دوستانم به خانم ی من آمدند
کلمات دیگر: