1. the piano accompaniment to a song
آواز به همراه پیانو
2. These wines also make a good accompaniment for vegetarian dishes.
[ترجمه ترگمان]این نوشیدنی ها نیز با غذاهای گیاهی همراه هستند
[ترجمه گوگل]این شراب همچنین یک همراه خوب برای غذاهای گیاهی می سازد
3. He sang "My Funny Valentine" to a piano accompaniment.
[ترجمه ترگمان]او شروع به خواندن ترانه \"Valentine\" من به پیانو کرد
[ترجمه گوگل]او ولنتاین خنده دار من را به همراه پیانو پیوست
4. He plays folk music with guitar accompaniment.
[ترجمه ترگمان]او با نواختن گیتار موسیقی مردم را بازی می کند
[ترجمه گوگل]او موسیقی محلی را با همراهی گیتار پخش می کند
5. Hunger is the accompaniment of poverty.
[ترجمه ترگمان]گرسنگی، همراه فقر است
[ترجمه گوگل]گرسنگی همراه با فقر است
6. She made her speech to the accompaniment of loud laughter.
[ترجمه ترگمان]او با صدای بلند شروع به سخن گفتن کرد
[ترجمه گوگل]او سخنرانی خود را به همراه خنده بلند کرد
7. This recipe makes a good accompaniment to ice-cream.
[ترجمه ترگمان]این دستورالعمل، ترکیب خوبی با بستنی دارد
[ترجمه گوگل]این دستور غذا، همراهی خوبی با بستنی ایجاد می کند
8. She sang to the accompaniment of guitars.
[ترجمه ترگمان]به آهنگ گیتار آواز می خواند
[ترجمه گوگل]او به همراه گیتار آواز خواند
9. A dry champagne makes the ideal accompaniment for/to this dish.
[ترجمه ترگمان]یک شام پانی خشک، ترکیب ایده آل را برای این غذا ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]شامپاین خشک، همراهی ایده آل برای این ظرف را می دهد
10. I prefer to sing with an accompaniment.
[ترجمه ترگمان] ترجیح میدم با یه همراه آواز بخونم
[ترجمه گوگل]من ترجیح می دهم با همراهی آواز بخوانم
11. These wines make a good accompaniment to most fish dishes.
[ترجمه ترگمان]این نوشیدنی ها با بیشتر غذاهای دریایی همراه هستند
[ترجمه گوگل]این شراب ها به همراه بسیاری از غذاهای ماهی کمک می کنند
12. Crusty bread is the perfect accompaniment to this soup.
[ترجمه ترگمان]نان Crusty برای این سوپ عالی است
[ترجمه گوگل]نان خشک کامل مناسب این سوپ است
13. They performed to the accompaniment of Spanish guitars.
[ترجمه ترگمان]آن ها با همراهی گیتار اسپانیایی اجرا شدند
[ترجمه گوگل]آنها به همراه گیتار اسپانیا اجرا کردند
14. High blood pressure is a common accompaniment to this disease.
[ترجمه ترگمان]فشار خون بالا همراه با این بیماری است
[ترجمه گوگل]فشار خون بالا، همراهی مشترک با این بیماری است
15. The team came out to the accompaniment of fireworks.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان با آتش بازی به راه افتادند
[ترجمه گوگل]این تیم به همراه آتش بازی رفت