کلمه جو
صفحه اصلی

bake


معنی : پختن، طبخ کردن
معانی دیگر : (در کوره یا تنور) پختن (نان یا آجر و غیره)، برشتن، تافتن، آجرپزی کردن، تافته شدن، طبخ کردن یا شدن، تفتن، در فر پختن، تنوری کردن، (با هوای گرم) خشک کردن، خشکیدن، پخت، (بیش از حد) حمام آفتاب گرفتن، (خود را) زیر آفتاب سوزاندن، (مهجور) خشک و سفت شدن، کبره بستن، (امریکا) مهمانی که در آن غذاهای فرپز سرو می شود، طب  کردن

انگلیسی به فارسی

پختن، طبخ کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bakes, baking, baked
(1) تعریف: to cook using dry heat at a moderately high temperature.

- She baked a pie for dessert.
[ترجمه محمد ولیزاده] او یک کیک برای دسر پخته بود.
[ترجمه ??????] او برای دسر پای درست کرده بود
[ترجمه ???????????????] او برای دسر کیک دست کرده بود
[ترجمه //] اون خانم برای دسر پای درست کرده بود
[ترجمه Mr-Turkmen] او یک پای برای دسر پخته بود.
[ترجمه nazanin] او یک کیک پای برای دسر درست کرده بود .
[ترجمه ...] او برای دسر یک کیک ( پای ) پخت.
[ترجمه a.m] او یک کیک برای دسر پخته بود
[ترجمه ترگمان] دسر رو برای دسر درست کرد
[ترجمه گوگل] او یک کیک برای دسر پخته شده
- I'll bake the potatoes along with the ham.
[ترجمه A.A] من سیب زمینیها را همراه با گوشت ران تفت میدم
[ترجمه 21] من سیب زمینی راباگوشت طبخ دادم
[ترجمه tina.fa] من سیب زمینی ها را با گوشت ران طبخ میدم
[ترجمه ترگمان] با گوشت خوک درست می کنم
[ترجمه گوگل] من سیب زمینی را با هم بخورم

(2) تعریف: to harden by exposing to heat.
مشابه: fire

- The sun baked the mud.
[ترجمه A.A] آفتاب گل را خشک کرد
[ترجمه ترجمه ترکمن] آفتاب گل را سوزاند
[ترجمه رضا] او برای دسر ، یک کیک درست کرد ( پخت ) .
[ترجمه ترگمان] آفتاب روی گل نشسته بود
[ترجمه گوگل] خورشید گل را خرد کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to cook food using dry heat.

- I bake on Sundays.
[ترجمه MR.i] من یکشنبه ها می پزم
[ترجمه Morteza. M] من روزهای یکشنبه آشپزی میکنم.
[ترجمه ترگمان] من روزه ای یکشنبه درست می کنم
[ترجمه گوگل] من یکشنبه ها را پختم

(2) تعریف: to become baked.

- The bread is baking now.
[ترجمه ترگمان] اکنون نان پخت
[ترجمه گوگل] نان اکنون در حال پختن است
اسم ( noun )
• : تعریف: a social event at which food is baked and eaten.

- Are you going to the clam bake?
[ترجمه ترگمان] تو داری می ری کیک clam؟
[ترجمه گوگل] آیا شما به پختن کلم بروید؟

• dish comprising of a few ingredients that are mixed together and baked; social event or party at which food is baked and served; act of baking; cooking bread or pastries or cakes
cook in an oven; tan, sunbathe
when you bake food or when it bakes, you cook it in an oven without using extra liquid or fat.
when earth or clay bakes, or when you bake it, it becomes hard and dry because it has been heated very strongly.
see also baking.

مترادف و متضاد

cook in oven


Synonyms: heat, melt, scorch, simmer, stew, warm


پختن (فعل)
anneal, cook, bake, decoct, scallop, shirr, grill, concoct

طبخ کردن (فعل)
cook, bake

جملات نمونه

Sherry baked me a cake.

شری برایم کیک پخت.


freshly baked bread

نان تازه (از تنور درآمده)


sun-baked soil

زمین سفت و خشک در اثر تابش خورشید


1. Bake the potatoes for 15 minutes, till they're nice and crisp.
[ترجمه نادرى] سیب زمینى هارا به مدت ١٥ دقیقه بپز، تا خوب و برشته شوند
[ترجمه ri] سیب زمینی ها را بمدت 15 دقیقه بپز ، تا خوب و برشته شوند
[ترجمه MR.i] به مدت 15 دقیقه سیب زمینی ها را بپز تا خوب و برشته شود.
[ترجمه gogolie] سیب زمینی ها رو به مدت 15 دقیقه بپز ، تا خوب و ترد بشن
[ترجمه vbvvv] سیبزمینی ها را به مدت 15 دقیقه سرخ کن تا خوب و ترد شوند
[ترجمه ترگمان]تا ۱۵ دقیقه سیب زمینی درست کن تا اینکه خوب و ترد شوند
[ترجمه گوگل]سیب زمینی را برای 15 دقیقه پخت کنید تا آنها خوب و واضح باشند

2. Bake them in a warm oven until risen and golden brown.
[ترجمه ترگمان]آن ها را در یک کوره گرم قرار دهید تا این که قهوه ای بلند و طلایی شود
[ترجمه گوگل]آنها را در یک کوره گرم بپاشید تا زمانی که طلایی شده و قهوه ای طلایی باشد

3. Cover the pot and bake for an hour.
[ترجمه ترگمان]قابلمه را بپوشانید و یک ساعت بپزد
[ترجمه گوگل]گلدان را بپوش و یک ساعت بپزید

4. Remove the cores, and bake the apples for 40 minutes.
[ترجمه مریم] هسته هارا جدا کنید و سیب هارا ۴۰ دقیقه بپزید.
[ترجمه ترگمان]هسته ها را بردارید و سیب را به مدت ۴۰ دقیقه بپزید
[ترجمه گوگل]هسته ها را حذف کنید و سیب ها را 40 دقیقه بپزید

5. Bake the bread in a hot oven for 4minutes.
[ترجمه X] نان را در چهار دقیقه با ماکروویو بپزید
[ترجمه gogolie] نان را در فر گرم به مدت 4 دقیقه بپزید
[ترجمه Yashar] نان را در 4 دقیقه روی حرارت قرار ددهید
[ترجمه ناشناس] نان را به مدت ۴ دقیقه در فر/اجاق/کوره داغ بپزید
[ترجمه ترگمان]تا ۴ دقیقه در فر داغ نان را در فر قرار دهید
[ترجمه گوگل]نان را در ظرف 4 دقیقه نان بخورید

6. Cover the chicken with silver foil and bake.
[ترجمه ترگمان]مرغ را با فویل نقره ای بپوشانید و بپزد
[ترجمه گوگل]مرغ را با فویل نقره ای بپوشانید و پخت کنید

7. Bake in a moderately hot oven.
[ترجمه ترگمان] یه اجاق داغ و نسبتا گرم
[ترجمه گوگل]پخت در یک اجاق گاز متوسط

8. Bake for ten minutes until the pastry is crisp and golden.
[ترجمه ghazal] شیرینی را تا زمانی بپزید تا ترد و طلایی شود
[ترجمه ترگمان]تا ده دقیقه Bake Bake تا the ترد و طلایی شود
[ترجمه گوگل]پخت برای ده دقیقه تا زمانی که شیرینی ترد و طلایی است

9. Bake until the pastry is crisp and golden.
[ترجمه زهرا نامی] بپزید تا شیرینی ترد و طلایی شود
[ترجمه ترگمان]until Bake تا the ترد و طلایی شود
[ترجمه گوگل]پخت تا زمانی که شیرینی ترد و طلایی باشد

10. Cover the fish loosely with foil and bake for 30 minutes.
[ترجمه ترگمان]ماهی را به طور شل با فویل بپوشانید و به مدت ۳۰ دقیقه بپزد
[ترجمه گوگل]ماهی را با فویل بگذارید و 30 دقیقه بپزید

11. You'll bake in that fleece jacket!
[ترجمه ؟؟؟؟] شما قرار است در آن ژاکت پشمی بپزید
[ترجمه LIYAM] شما در ان ژاکتگرمتان میشود
[ترجمه ترگمان]آن کت پشمی را درست می کنی!
[ترجمه گوگل]شما در آن ژاکت پشم گوسفندها پخت!

12. Bake the biscuits for 20-25 minutes, until the tops are lightly browned.
[ترجمه ترگمان]برای ۲۰ تا ۲۵ دقیقه the را در فر قرار دهید تا اینکه نوک آن ها به آرامی تزیین شود
[ترجمه گوگل]بیسکویت را برای 20 تا 25 دقیقه پخت، تا زمانی که تپه ها به آرامی براق شوند

13. Bake for 15 minutes and serve warm with Greek yogurt.
[ترجمه ترگمان]برای ۱۵ دقیقه فر بزنید و با ماست یونانی خود را گرم کنید
[ترجمه گوگل]پخت برای 15 دقیقه و گرم با ماست یونان خدمت کنید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. Bake for 5-7 minutes in a preheated oven.
[ترجمه ترگمان]برای ۵ تا ۷ دقیقه در فر preheated فر بزنید
[ترجمه گوگل]پخت را برای 5-7 دقیقه در یک اجاق برقی گرم کنید

They make ninety kilograms of bread in each baking.

در هر پخت نود کیلو نان طبخ می‌کنند.


پیشنهاد کاربران

پخت و پز
آشپزی
غذا پختن
معنی انگلیسی:
cook

او یک پای برای دسر درست کردن بود.

پخت و پز

پختن بر روی اجاق گاز ( فرق بین bake و cook اینست که cook یک اصطلاح کلی برای پخت و پز هست که البته شامل bake هم نوعی از طبخ غذا است می باشد، انواع مختلف طبخ مثل roast, frying, boiling و grilling وغیره همگی را بطور کلی cook یا cooking میگویند )

Cook in an oven

پختن

ایجاد کردن، ساختن ( Create ) .

فارسی Bake پختن است که ریشه هندواروپایی آن pāka به جم پختن و در اوستا - pacو سانسکریت نیز - pac می باشد. از همین ریشه زبان عربی واژه البرقوق یا زرد آلو که خود از اسپانیایی گرفته به چم میوه زود رس. در انگلیسی pepsi, dyspepsia و pumpkin نیز از ریشه pāka مشتق شده.

cooked in an over
نوعی طبخ غذا بر روی اجاق یا کوره


پختن چیزی روی گاز یا فر

پختن غذا در فر، بدون روغن

پختن در تنور یا فر

پختن نان کیک شیرینی و انواع آن

پختن
Sarah is baking a cake for us
سارا دارد برای ما کیک می پزد. 🇼🇫🇼🇫

bake
این واژه هم ریشه با:
آلمانی : backen
پارسی : پُختَن ، پَزیدَن

Cook in an oven ; tan , subbathe


کلمات دیگر: