1. The priest heard her confession and granted absolution.
[ترجمه ترگمان]کشیش اعتراف او را شنید و عفو کرد
[ترجمه گوگل]کشیش اعتراف کرد و اعتراف کرد
2. Pope Leo gave him absolution.
[ترجمه ترگمان] پوپ \"اونو عفو کرد\"
[ترجمه گوگل]پاپ لئو به او عذاب داد
3. She was granted/given absolution.
[ترجمه ترگمان]به او عفو داده شد
[ترجمه گوگل]او اعطا شد
4. I do not offer Brock absolution.
[ترجمه ترگمان]من بخشش \"براک\" رو پیشنهاد نمی کنم
[ترجمه گوگل]من Brock absolution را ارائه نمی دهم
5. It was national absolution: they won the World Cup but we played football.
[ترجمه ترگمان]این عفو عمومی بود: آن ها جام جهانی را بردند اما ما فوتبال بازی کردیم
[ترجمه گوگل]این ملی شدن بود که آنها جام جهانی را به دست آوردند اما ما فوتبال را بازی کردیم
6. Does this mean that absolution by the patient is ineffective in relieving the doctor of his duty?
[ترجمه ترگمان]آیا این یعنی بخشش بیمار در درمان پزشک بی فایده است؟
[ترجمه گوگل]آیا این بدان معنی است که عزت نفس توسط بیمار در از بین بردن دکتر وظیفه ناکارآمد است؟
7. Its promise of absolution moved her to believe that her most private, unshared agonies might be lifted.
[ترجمه ترگمان]عفو و بخشایش او باعث شد تا باور کند که most و unshared ممکن است از دست برود
[ترجمه گوگل]وعده ایشان به اوج خود رسید که باور کرد که بیشتر آزارهای خصوصی و غیرقانونی او ممکن است برداشته شود
8. Vulgarization, oversimplification and absolution should be avoided by all means when Principles guiding party are named after the name of their leading founders.
[ترجمه ترگمان]باید از همه این موارد اجتناب شود هنگامی که اصول هدایت اصول به نام بانیان رهبری شان نامگذاری می شوند
[ترجمه گوگل]هر چند وقت یک بار باید از عهده انجام کارها بر بیاد آوردن عوارض و عوارض ناخواسته جلوگیری شود
9. This machine also has the self-absorption function, the absolution supplies the thick liquid pump.
[ترجمه ترگمان]این ماشین، تابع جذب خود را دارد، که در آن، بخشش، پمپ مایع غلیظ را تامین می کند
[ترجمه گوگل]این دستگاه همچنین دارای تابع جذب خود است، از این طریق پمپ مایع ضخیم را تامین می کند
10. And once they're they expect absolution.
[ترجمه ترگمان]و به محض اینکه اونا تقاضای عفو کردن دارن
[ترجمه گوگل]و یک بار آنها انتظار دارند که ازدواج کنند
11. Those who were penitent obtained absolution.
[ترجمه ترگمان]کسانی که پشیمان شده بودند، عفو کردند
[ترجمه گوگل]کسانی که مورد تجاوز قرار گرفتند، از بین رفتند
12. And once they are done, they expect absolution.
[ترجمه ترگمان]و وقتی کارشون تموم بشه انتظار بخشش دارن
[ترجمه گوگل]و هنگامی که آنها انجام میشوند، انتظار عذاب را دارند
13. Don't come to me absolution. You want to be a shark, be a shark.
[ترجمه ترگمان]برای عفو کردن من نیا تو می خوای یه کوسه بشی، یه کوسه باشه
[ترجمه گوگل]به من بی اعتنایی نکن شما می خواهید یک کوسه باشید، یک کوسه باشید
14. Absolution Add the solution to a mental pain metal pan of cool water.
[ترجمه ترگمان]Absolution محلول را به یک ماهی تابه داغ فلزی از آب سرد اضافه کنید
[ترجمه گوگل]Absolution محلول را به یک درد روحی تبدیل کنید