کلمه جو
صفحه اصلی

acuity


معنی : تیز هوشی، تیز فهمی
معانی دیگر : تیزی، تیزبینی، روشن بینی

انگلیسی به فارسی

تیزفهمی، تیزهوشی


شدت، تیز هوشی، تیز فهمی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: sharpness or keenness, as of sense perception or understanding.
مشابه: perspicacity, sensibility, wit

- The bird's visual acuity allows it to locate small prey from a great distance in the air.
[ترجمه ترگمان] The بصری این پرنده به آن اجازه می دهد تا طعمه کوچک را از فاصله زیاد در هوا پیدا کند
[ترجمه گوگل] دقت بینایی پرنده این امکان را به شما می دهد که طعمه های کوچکی را از یک فاصله بزرگ در هوا بگیرید

• acuteness, keenness (usually of the senses)

مترادف و متضاد

تیز هوشی (اسم)
legerity, acuity, acumen

تیز فهمی (اسم)
acuity, acumen

جملات نمونه

1. A motorist needs good visual acuity .
[ترجمه ترگمان]یک راننده به acuity تصویری خوب نیاز دارد
[ترجمه گوگل]یک راننده نیاز به دقت بینایی دارد

2. He was a man of great political acuity.
[ترجمه ترگمان]اون مرد باهوش political بود
[ترجمه گوگل]او مردی با شدت سرسخت سیاسی بود

3. We work on improving visual acuity.
[ترجمه ترگمان]ما بر روی بهبود acuity دیداری کار می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در بهبود بینایی بینایی کار می کنیم

4. Tiredness also affects visual acuity.
[ترجمه ترگمان]Tiredness نیز بر acuity بصری تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]خستگی همچنین بر میزان بینایی بیمار تاثیر می گذارد

5. To look forward with acuity you must first look back with honesty.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه به بالا نگاه کنی باید اول با صداقت به گذشته نگاه کنی
[ترجمه گوگل]برای پیشروی با شدت، ابتدا باید با صداقت نگاه کنید

6. Frequent measurements of visual fields and acuity are obtained to detect optic nerve damage.
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری های مکرر میدان های بصری و acuity برای تشخیص آسیب عصب بینایی به دست می آیند
[ترجمه گوگل]اندازه گیری های مکرر زمینه های بصری و شدت برای تشخیص آسیب عصب بینایی به دست می آید

7. Here, visual acuity is not so sharp, nor is our ability to judge distances so good.
[ترجمه ترگمان]در اینجا، acuity دیداری خیلی تیز نیست و توانایی ما برای قضاوت در فواصل بسیار خوب نیست
[ترجمه گوگل]در اینجا، حدت بینایی خیلی تیز نیست، و همچنین توانایی ما در قضاوت کردن فاصله ها خیلی خوب نیست

8. Visual acuity is often normal even when the field of vision is so poor that the child is registered as blind.
[ترجمه ترگمان]acuity بصری اغلب عادی است، حتی زمانی که حوزه بینایی آنقدر ضعیف باشد که کودک به عنوان کور ثبت می شود
[ترجمه گوگل]حاد بینایی معمولا طبیعی است حتی زمانی که زمینه دید بسیار ضعیف است و کودک به عنوان کور ثبت می شود

9. In measuring visual acuity in this way, a figure which looks like a fraction is recorded.
[ترجمه ترگمان]در اندازه گیری acuity بصری در این روش، یک شکل که شبیه به یک کسر به نظر می رسد ثبت شده است
[ترجمه گوگل]در اندازه گیری حدت بینایی در این روش، یک شکل که به نظر می رسد مانند یک کسری است ثبت می شود

10. Contact lenses sometimes give better visual acuity in these cases and the field of vision is nearly always improved.
[ترجمه ترگمان]لنزهای تماسی گاهی اوقات acuity بصری بهتری در این موارد می دهند و حوزه بینایی تقریبا همیشه بهبود یافته است
[ترجمه گوگل]در بعضی از موارد لنزهای تماسی ممکن است در این موارد دقت بینایی داشته باشند و زمینه دید تقریبا همیشه بهبود یافته است

11. It may present with disturbance of visual acuity, and progressive proptosis .
[ترجمه ترگمان]آن ممکن است با آشفتگی of دیداری و proptosis پیشرو وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]ممکن است با اختلال بینایی و پروپکتوز پیشرونده همراه باشد

12. Preoperative and postoperative visual acuity was compared.
[ترجمه ترگمان]preoperative و postoperative visual دیداری با یکدیگر مقایسه شدند
[ترجمه گوگل]مقیاس بینایی قبل و بعد از عمل مقایسه شد

13. Methods Both the near and distance visual acuity in 173 children of the nursery school in Tianjin were detected by the LEA SCREENER visual acuity chart.
[ترجمه ترگمان]روش ها هر دو روش نزدیک و فاصله بصری در ۱۷۳ کودک مهد کودک در تیانجین توسط نمودار acuity visual LEA تشخیص داده شدند
[ترجمه گوگل]روش ها: بین حدت بینایی نزدیک و فاصله در 173 کودک دانشکده مهد کودک در تیانجین با نمودار بینایی چشم LEA SCREENER تشخیص داده شد

14. To help better educate our vision and visual acuity, carry a sketch pad with you always and take time to stop and draw.
[ترجمه ترگمان]برای کمک به آموزش بهتر بینش و مهارت های بصری، یک دفتر طراحی با شما همراه داشته باشید و زمان بگیرید تا توقف و نقاشی کنید
[ترجمه گوگل]برای کمک به بهتر شدن چشم انداز و بینایی ما، همیشه یک پد لمسی با هم داشته باشید و زمان را برای متوقف کردن و قرعه کشی بردارید

15. The visual acuity, intraocular pressure ( IOP ), and complications were analyzed.
[ترجمه ترگمان]The بصری، فشار intraocular (IOP)، و پیچیدگی های مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]حدت بینایی، فشار داخل چشم و عوارض مورد بررسی قرار گرفت

پیشنهاد کاربران

تیز فهمی

هوشیاری

درجه شدت یک بیماری

بصیرت

حدت ( حدت شنوایی Auditory acuity ) حدت بینایی ( Visual Acuity )


کلمات دیگر: