1. i abominate fair-weather friends
از دوستان فرصت طلب سخت بیزارم.
2. He abominates cruelty of all kinds.
[ترجمه Bunny Gonzales] او از هرگونه بی رحمی متنفر است
[ترجمه ترگمان]نسبت به همه انواع و اقسام بی رحمی و بی رحمی رفتار می کند
[ترجمه گوگل]او بی رحمانه از هر نوع بی رحمی
3. All the teachers abominate cheating in examinations.
[ترجمه مهرداد] همه معلمان از تقلب کردن در امتحانات بیزارند.
[ترجمه ترگمان]همه معلم ها در امتحانات تقلب کردند
[ترجمه گوگل]همه معلمان از تقلب در معاینات بی اطلاع هستند
4. We abominated the rascal.
[ترجمه ترگمان] ما اون عوضی رو پیدا کردیم
[ترجمه گوگل]ما گریختیم
5. She abominates Beijing Opera.
[ترجمه ترگمان]او اپرای پکن را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]او اپرا پکن را غافلگیر می کند
6. Abhor: To regard with horror or loathing; abominate.
[ترجمه ترگمان]نسبت به وحشت و نفرت نسبت به او نفرت دارم
[ترجمه گوگل]Abhor با توجه به وحشت و یا نفرت؛ مرده
7. For my part, I abominate all honorable respectable toils, trials, and tribulations of every kind whatsoever.
[ترجمه ترگمان]به سهم خودم، من از همه کاره ای شرافتمندانه و trials و tribulations of نفرت دارم
[ترجمه گوگل]برای من بخاطر تمام مواردی که درمورد شایستگی های محترم محترم، محاکمه و مصیبت ها وجود دارد، رحمت می کنم
8. Much as I abominate writing, I would not give up Mr. Collins's correspondence for any consideration.
[ترجمه ترگمان]با این که من به نوشتن abominate، نامه آقای کالینز را به هیچ قیمتی حاضر نمی کنم
[ترجمه گوگل]به همان اندازه که من نوشتن را نادیده می گیرم، نمی توانم مکاتبات آقای کالینز را برای هر گونه بازپرداخت کنم
9. It has been my tragedy that I abominate the English countryside.
[ترجمه ترگمان]این تراژدی من بوده است که اهالی حومه انگلستان را به قتل رساندم
[ترجمه گوگل]تراژدی من است که من حومه شهر انگلیسی را برانگیخته ام
10. As a son - in - law, I abominate you.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یه داماد، ازت متنفر میشم
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پسر - in - law، من شما را رنج می برند