1. It takes many months to acclimatize/become acclimatized to life in a tropical climate.
[ترجمه ترگمان]ماه ها طول می کشد تا acclimatize \/ تبدیل شدن به زندگی در آب و هوای استوایی
[ترجمه گوگل]چند ماه طول می کشد تا به شرایط آب و هوایی گرمسیری متصل شود
2. Runners had to acclimatize to the humid tropical conditions.
[ترجمه مصطفی] دونده ها باید به شرایط مرطوب گرمسیری خو بگیرند.
[ترجمه ترگمان]Runners باید به شرایط استوایی مرطوب acclimatize
[ترجمه گوگل]دونده ها باید به شرایط مرطوب گرمسیری متصل شوند
3. It takes him several months to acclimatize himself to working at night.
[ترجمه ترگمان]چند ماه طول می کشد تا خودش را آزاد کند و شب ها کار کند
[ترجمه گوگل]چند ماه طول می کشد تا خود را در شب کار کند
4. I believe they will quickly acclimatize.
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که به زودی acclimatize خواهند شد
[ترجمه گوگل]من اعتقاد دارم که آنها به سرعت تغییر خواهند کرد
5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
6. Arrive two days early in order to acclimatize.
[ترجمه ترگمان]دو روز زودتر از موعد به acclimatize برسید
[ترجمه گوگل]دو روز زود به مقصد برسید
7. I found it hard to acclimatize myself to working at weekends.
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن خودم برای کار کردن در تعطیلات آخر هفته سخت بود
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که خودم را در تعطیلات آخر هفته کار می کنم
8. It takes many months to acclimatize to life in the tropics.
[ترجمه ترگمان]ماه ها طول می کشد تا به زندگی در مناطق استوایی تبدیل شود
[ترجمه گوگل]چند ماه طول می کشد تا به زندگی در مناطق استوایی برسیم
9. We found it impossible to acclimatize ourselves to the new working conditions.
[ترجمه ترگمان]ما آن را غیر ممکن یافتیم که خودمان را با شرایط کاری جدید وفق بدهیم
[ترجمه گوگل]ما غیرممکن شدیم خودمان را به شرایط کاری جدید تبدیل کنیم
10. I had also managed to artificially acclimatize myself.
[ترجمه ترگمان]من هم به طور ساختگی خودم را به صورت مصنوعی درآورده بودم
[ترجمه گوگل]من همچنین توانستم خودم را به صورت مصنوعی تغییر دهم
11. Individuals acclimatize to cold, for example, by adjusting physically, physiologically or psychologically following cold exposure.
[ترجمه ترگمان]افراد مبتلا به سرماخوردگی، برای مثال، با تنظیم فیزیکی، فیزیولوژیکی و یا روانی بعد از قرار گرفتن سرما خوردگی
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، افراد به صورت سرد، به صورت فیزیکی، فیزیولوژیکی یا روانشناختی پس از قرار گرفتن در معرض سرما قرار می گیرند
12. Those that were able to acclimatize might have survived long enough for hereditary processes to be invoked and adaptation to occur.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که قادر به acclimatize بودند ممکن بود به حد کافی زنده بمانند تا فرآیندهای ارثی مورد استفاده قرار گیرند و تطبیق داده شود
[ترجمه گوگل]کسانی که قادر به انعطاف پذیری بودند ممکن است به اندازه کافی بلند شوند تا فرآیندهای ارثی مورد استفاده قرار گیرند و سازگاری رخ دهد
13. It took him several years to acclimatize himself to living in the countryside.
[ترجمه ترگمان]چند سال طول کشید تا خود را وقف زندگی در ییلاقات کند
[ترجمه گوگل]او چندین سال طول کشید تا خود را به زندگی در حومه تبدیل کند
14. It is so sad cause we do not acclimatize ourself to the world of today.
[ترجمه ترگمان]این به قدری غم انگیز است که ما نمی توانیم آن را به دنیای امروز برسانیم
[ترجمه گوگل]این خیلی ناراحت کننده است، زیرا ما خودمان را به جهان امروز متصل نمی کنیم
15. By this reckoning, a flexible body learns to acclimatize to stresses.
[ترجمه ترگمان]با این حساب، بدن انعطاف پذیر یاد می گیرد که تنش را فشار دهد
[ترجمه گوگل]با این حساب، یک بدن انعطاف پذیر می گیرد تا به تنش ها متصل شود