کلمه جو
صفحه اصلی

acknowledged


معنی : تصدیق شده
معانی دیگر : اذعان شده، اعلام شده، ضمنی

انگلیسی به فارسی

تصدیق شده


اذعان کرد، تصدیق شده


انگلیسی به انگلیسی

• recognized; received

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] اعلام وصول شده

مترادف و متضاد

تصدیق شده (صفت)
acknowledged, authenticated, certified, confirmed

widely recognized


Synonyms: recognized, accepted, unquestioned, authorized, confirmed, sanctioned, approved, generally accepted, commonly accepted


جملات نمونه

1. we acknowledged the nurse's kindness with a gift
با تقدیم هدیه ای از مهربانی های پرستار قدردانی کردیم.

2. the judge acknowledged the rightness of their claim
قاضی درست بودن ادعای آنها را تصدیق کرد.

3. finally the government acknowledged that. . .
سرانجام دولت اذعان کرد که . . .

4. he is the acknowledged leader of the group
او رهبر شناخته شده ی گروه است.

5. It is universally acknowledged that the US is a strong country.
[ترجمه ترگمان]به طور جهانی پذیرفته شده است که ایالات متحده کشوری قوی است
[ترجمه گوگل]به طور جهانی تصدیق می شود که ایالات متحده یک کشور قوی است

6. It is universally acknowledged that trees are indispensable to us.
[ترجمه ترگمان]به طور جهانی پذیرفته شده است که درختان برای ما ضروری هستند
[ترجمه گوگل]به طور جهانی اذعان شده است که درختان برای ما ضروری است

7. The peace settlement effectively acknowledged the country's independence.
[ترجمه ترگمان]این توافق صلح به طور موثر استقلال کشور را تایید کرده است
[ترجمه گوگل]حل و فصل صلح به طور موثری استقلال کشور را مورد تأیید قرار داد

8. He acknowledged it to be true/that it was true.
[ترجمه ترگمان]او تصدیق کرد که حقیقت دارد و حقیقت دارد
[ترجمه گوگل]او اذعان کرد که این درست است / درست است

9. Don't step on him; he's already acknowledged his faults.
[ترجمه ترگمان]به او نزدیک نشو؛ او قبلا گناهان او را تصدیق کرده بود
[ترجمه گوگل]بر او قدم نزنید او قبلا اشتباهاتش را تایید کرده است

10. It is generally acknowledged to be true.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی تصدیق شده است که حقیقت دارد
[ترجمه گوگل]به طور کلی تصدیق می شود که درست باشد

11. Tom acknowledged her presence by a brief glance.
[ترجمه ترگمان]تام با نگاه کوتاهی متوجه حضور او شد
[ترجمه گوگل]تام حضور خود را با یک نگاه کوتاه تصدیق کرد

12. He was acknowledged as an able statesman.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک سیاست مدار توانا به رسمیت شناخته شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک دولتمدار توانا پذیرفته شد

13. They acknowledged the enthusiastic plaudits of the crowd.
[ترجمه ترگمان]آن ها تحسین پرشور جمعیت را تایید کردند
[ترجمه گوگل]آنها فریبنده های مشتاق جمعیت را تصدیق کردند

14. The film festival is acknowledged as an event of international importance.
[ترجمه ترگمان]جشنواره فیلم به عنوان رویدادی از اهمیت بین المللی شناخته می شود
[ترجمه گوگل]جشنواره فیلم به عنوان یک رویداد اهمیت بین المللی به رسمیت شناخته شده است

15. His services to the country were never officially acknowledged.
[ترجمه ترگمان]خدمات او به این کشور هرگز رسما تایید نشده است
[ترجمه گوگل]خدمات او به کشور هرگز رسما تایید نشده است

He is the acknowledged leader of the group.

او رهبر شناخته‌شده‌ی گروه است.


پیشنهاد کاربران

مورد قدردانی قرار گرفته

اذعان داشت

محل گذاشتن. تحویل گرفتن

شناخته شده

تایید شده

به درستی و صحت آن ایمان آورد، درستی آنرا تایید و یا تصدیق کرد، درستی آنرا پذیرفت، …


کلمات دیگر: