کلمه جو
صفحه اصلی

code


معنی : برنامه، نظام نامه، رمز، قانون، دستورالعملها، رمزی کردن، بصورت رمز دراوردن
معانی دیگر : مجموعه قوانین، سامان نامه، قانون نامه، سنت ها و مبانی رفتار، اخلاقیات، عرف، راه و رسم، شماره ی ترتیب، شماره ی شناسایی، کد، پیش شماره (تلفن)، رمز گذاری، نشان رمز، به رمز در آوردن، دارای شماره ی شناسایی کردن، تدوین کردن، کدگذاری کردن، مجموعه قانون تهیه کردن

انگلیسی به فارسی

رمز، رمزی کردن، برنامه، دستورالعمل، پیش شماره، شناسه


نظام‌نامه، رمز، قانون، به‌صورت رمز درآوردن، مجموعه قانون تهیه کردن


کد، رمز، قانون، برنامه، دستورالعملها، نظام نامه، رمزی کردن، بصورت رمز دراوردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a set of rules, laws, or regulations.
مترادف: laws, regulations, rules
مشابه: canon, corpus juris, ethic, law, morality, morals, pandect, precepts, principles

- The knights pledged to live by a code of honor.
[ترجمه ترگمان] شوالیه ها قول دادند که با یک قانون شرافت زندگی کنند
[ترجمه گوگل] شوالیه ها وعده داده اند که با یک عهدنامه زندگی کنند
- New structures must be built in accordance with the town's building code.
[ترجمه ترگمان] سازه های جدید باید مطابق با کد ساختمان شهر ساخته شوند
[ترجمه گوگل] ساختارهای جدید باید مطابق با ساختمان ساختمان شهر ساخته شوند

(2) تعریف: a system of symbols used for secret or privileged communications.
مترادف: cipher
مشابه: cryptogram

- The plans for the invasion were communicated by means of a secret code.
[ترجمه ترگمان] نقشه های مربوط به این حمله با استفاده از یک رمز محرمانه در ارتباط بودند
[ترجمه گوگل] طرح های این حمله با استفاده از یک کد مخفی صورت گرفت

(3) تعریف: a system of symbols used in place of letters and numbers, for sending messages.
مشابه: Morse code

- Morse code.
[ترجمه ترگمان] کد مورس
[ترجمه گوگل] کد مورس

(4) تعریف: the arrangement of statements in a computer program, in which letters and numerical figures are represented as binary numbers.
مشابه: format
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: codes, coding, coded
(1) تعریف: to put into a system of symbols for transmitting messages.
مترادف: encode
مشابه: cipher

(2) تعریف: to convert or translate into code.
مترادف: cipher, encipher, encode
متضاد: decode

• cipher; original code, succession of commands in a programming language (computers); collection of instructions of the law, the codex and rules
write in code, translate a message into code
a code is a set of rules about how people should behave.
a code is also a system of sending secret messages by replacing letters and words, usually with other letters or words.
if you code a message, you change it by replacing the letters or symbols with different letters or symbols so that people who do not know the code cannot understand it.
a group of numbers or letters used to identify something is also called a code.
to code something means to identify it by a short group of numbers or letters.
a phone code is the same as a dialling code.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] کد، شماره رمز
[عمران و معماری] آیین نامه - شماره شناسایی - مقررات
[کامپیوتر] کد رمز . برنامه - 1- روشی برای سری سازی اطلاعات نگاه کنید به encryption 2-روشی برای نمایش اطلاعات بر روی ماشین 3- برنامه های کامپیوتری که به زبان ماشین object code یا زبان برنامه نویسی source code نوشته می شود . - کد، دستورالعمل ها، برنامه، رمزی کردن، رمز.
[برق و الکترونیک] رمز مجموعه ای از نمادها و قواعد برای تعریف و مشخص کرده اطلاعات، نظیر رمز مورس، رمز رنگی ( ایی آی ای ) رمز دودویی و سایر زبانهای ماشین در کامپیوترهای رقمی . - رمز، کد
[حقوق] مجموع قوانین، رمز
[نساجی] رمز - کد - شماره - علامت - صدای بلند و کوتاه اخطار دهنده
[ریاضیات] کد، رمز
[آب و خاک] رمز، کد

مترادف و متضاد

برنامه (اسم)
title, program, scheme, bill of fare, plan, schedule, code, syllabus

نظام نامه (اسم)
precept, code, bylaw, workbook, constitution, manual, standing order

رمز (اسم)
secret, mystery, token, sign, trick, crypt, code, riddle, cipher, symbol, enigma, cryptogram

قانون (اسم)
edict, rule, regulation, code, law, legislation, statute

دستورالعملها (اسم)
code

رمزی کردن (فعل)
code, mystify, encode, codify

به صورت رمز در آوردن (فعل)
code, encode, codify, cryptograph

Synonyms: canon, charter, codex, constitution, convention, custom, digest, discipline, ethics, etiquette, manners, maxim, method, regulation, system


secret language system


Synonyms: cipher, cryptograph


law, rule


جملات نمونه

1. code book
رمزنامه

2. code of honor
اصول و مقررات رفتار شرافتمندانه

3. a code of morals to which all tribe members subscribe
یک دسته اصول اخلاقی که همه ی افراد قبیله به آن پای بندند

4. the code of advertising standards and practices
نظامنامه ی معیارها و امور وابسته به آگهی های تجارتی

5. the code of ethics of our profession
نظامنامه ی اخلاقیات (کردارگان) حرفه ی ما

6. zip code (or post code)
کد پستی

7. area code
کد پستی،کد ناحیه

8. dialing code
(انگلیس - تلفن) پیش شماره،کد

9. a moral code
اصول و سنت های اخلاقی

10. a safe code
یک رمز مطمئن

11. "reactionary" was the code word which the communists used for their enemies
((مرتجع)) رمزواژه ای بود که کمونیست ها برای مخالفان خود به کار می بردند.

12. the french civil code
قوانین مدنی فرانسه

13. to decipher a code
کلید رمز چیزی را پیدا کردن،رمز را گشودن

14. every course has a code number
هریک از دروس یک شماره ی شناسایی دارد.

15. we cracked the enemy's code
ما رمز دشمن را شکستیم.

16. their messages were written in code
پیام های آنها به رمز نوشته بود.

17. the british finally broke the german military code
انگلیس ها بالاخره رمز نظامی آلمان ها را کشف کردند.

18. you first have to enter your name and code number
اول باید نام و شماره ی کد خودت را ثبت کنی.

19. Most evenings there's a party and the dress code is strict - black tie only.
[ترجمه ترگمان]بیشتر شب ها مهمونی هست و کد لباس فقط یه کراوات مشکی هست
[ترجمه گوگل]اکثر اوقات یک مهمانی وجود دارد و لباس لباس فقط کبریتی سیاه است

20. I've had the code numbers dinned in.
[ترجمه ترگمان]شماره رمز را هم شنیده ام
[ترجمه گوگل]من اعداد کد را در داخل داشتم

21. The shipping industry promulgated a voluntary code.
[ترجمه ترگمان]صنعت حمل و نقل یک قانون داوطلبانه را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]صنعت حمل و نقل یک کد داوطلبانه را اعلام کرد

22. One of their informers was working under the code name Czerny.
[ترجمه ترگمان]یکی از informers به نام code کار می کرد
[ترجمه گوگل]یکی از خبرنگارانش تحت نام 'Czerny' کار میکرد

23. Gene mutations are alterations in the DNA code.
[ترجمه ترگمان]ژن mutations در کد DNA تغییر می کند
[ترجمه گوگل]جهش ژنها تغییرات در کد DNA است

24. The instructions are translated into binary code, a form that computers can easily handle.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل ها به کد دودویی ترجمه می شوند، شکلی که کامپیوترها به راحتی می توانند با آن مقابله کنند
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها به کد باینری تبدیل می شوند، یک فرم که کامپیوتر به راحتی می تواند اداره کند

25. The letter was written in code.
[ترجمه ترگمان]این نامه در رمز نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]نامه در کد نوشته شده است

the French civil code

قوانین مدنی فرانسه


the code of advertising standards and practices

نظام‌نامه‌ی معیارها و امور وابسته به آگهی‌های تجارتی


a moral code

اصول و سنتهای اخلاقی


zip code (or post code)

کد پستی


Every course has a code number.

هریک از دروس یک شماره‌ی شناسایی دارد.


Their messages were written in code.

پیام‌های آنها به رمز نوشته بود.


I received their coded message.

پیام رمزی آنها را دریافت کردم.


اصطلاحات

area code

کد پستی، کد ناحیه


code book

رمزنامه


پیشنهاد کاربران

شناسه

قشرمغز

رمزگذاری کردن

رمزینه

سبک از نظر نظام مند نمودن


رمزگان

رمز
سیستم
مجموعه


کد نویسی برای برنامه کامپیوتری کردن

قانون

دستورالعمل

فعل: کدزنی، کدنویسی

برنامه، دستوالعمل

code
واژه ای همریشه با پارسی است :
code: co - de
co = " کُ " در واژه های : کُدام ( کُ - دام )
: کُجا ( کُ - جا )
de = کوتاه شده ی " دام " در کُدام
پیش نهاد : کُدامه ، کُدامَک ، کُچه ، کِست، کُدا ، کُتا،
با واژه ی نِهُفتَن : نَهانه ، نَهینه ، نَهه ، نَهماره ، نَهمار، نَهیل ، نَهو ، نَهیز ، نَهَک
نَهُفت ، نَهُفته

قانون

Commercial code
قانون تجاری

مهندسی عمران
آیین نامه

code ( عمومی )
واژه مصوب: رمز 2
تعریف: مجموعه‏ای از نشانه‏های قراردادی برای بیان و انتقال نوعی از اطلاعات|||متـ . شناسه 4|||* معادل شناسه برای مواردی انتخاب شده است که منظور ممتاز یا مشخص کردن چیزی باشد.

دخشک.
دخشکیدنت


کلمات دیگر: