1. the badge on the policeman's hat
نشان روی کلاه پاسبان
2. the red badge of courage
مدال قرمز شجاعت
3. the detective flashed his badge
کارآگاه نشان خود را ارائه داد.
4. postal employees have a special badge on their sleeves
کارمندان پست نشان ویژه ای روی آستین خود دارند.
5. higher education is not always a badge of learning
تحصیلات دانشگاهی همیشه علامت سواد نیست.
6. The policeman's badge deflected the bullet.
[ترجمه ترگمان]نشان پلیس گلوله را منحرف کرد
[ترجمه گوگل]نشان پلیس این گلوله را انحراف داد
7. Every student should carry a school badge.
[ترجمه فرامرز] هر دانش آموز باید یه آرم ( نشان ) مدرسه را ( با خود ) داشته باشد
[ترجمه ترگمان]هر دانش آموز باید یک مدال مدرسه داشته باشد
[ترجمه گوگل]هر دانش آموز باید مدرک مدرسه داشته باشد
8. The sceptre is the king's badge of office.
[ترجمه ترگمان]عصای پادشاهی نشان پادشاه است
[ترجمه گوگل]اسکپرت پادشاهی است
9. He pulled out his badge and said he was a cop.
[ترجمه ترگمان]نشانش را بیرون آورد و گفت که پلیس است
[ترجمه گوگل]او مدرک خود را بیرون کشید و گفت که پلیس است
10. We were each handed a badge with our name on it.
[ترجمه ترگمان] هر کدوم از ما یه نشان به اسم خودمون داشتیم
[ترجمه گوگل]ما هر کدام یک علامت را با اسم ما در آن گذاشتیم
11. His badge of office, a large gold key, hung round his neck.
[ترجمه ترگمان]نشان دفتر، یک کلید طلایی بزرگ که دور گردنش آویخته بود
[ترجمه گوگل]مدرک خود را از دفتر، یک کلید طلای بزرگ، گردن گردنش انداخت
12. His gun was a badge of power for him.
[ترجمه ترگمان]تفنگش نشانه قدرت برای او بود
[ترجمه گوگل]تفنگ او نشانه قدرت برای او بود
13. He pinned a badge on his jacket.
[ترجمه ترگمان] یه نشان روی کاپشن - ش گیر کرده
[ترجمه گوگل]او یک نشانه روی ژاکت خود گذاشت
14. He now sees his wartime injuries as a badge of honor.
[ترجمه ترگمان]اون الان جراحات his رو به عنوان نشان افتخار میبینه
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر آسیب های جنگی خود را به عنوان نشان افتخار می بیند
15. The boy pins a badge on his jacket.
[ترجمه ترگمان] اون پسره یه نشان رو روی کاپشن - ش نصب کرده
[ترجمه گوگل]پسر بر روی ژاکت خود علامتی نشان می دهد
16. Steve won a photography badge in the Boy Scouts.
[ترجمه ترگمان](استیو)مدال عکاسی در the پسر را برد
[ترجمه گوگل]استیو علامت عکاسی را در Boy Scouts برد
17. He was wearing a badge with his name on.
[ترجمه ترگمان] اون یه نشان رو با اسم خودش پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او نام خود را روی آن پوشید
18. He sewed the badge neatly onto his uniform.
[ترجمه ترگمان]او مدال را با دقت روی لباسش دوخت
[ترجمه گوگل]او علامت را به طور منظم بر روی لباس خود قرار داد