1. abreast of the times
مطابق یا همراه با زمان،مطلع به آخرین اطلاعات،آگاه بر اوضاع زمانه
2. a reporter must keep abreast of the latest news
خبرنگار باید از آخرین خبر آگاهی داشته باشد.
3. the seats are three abreast on either side of the plane
صندلی ها در ردیف های سه تایی در دو طرف هواپیما قرار دارند.
4. we must keep wages abreast of living costs
باید دستمزدها را با هزینه ی زندگی برابر کنیم.
5. It's important to keep abreast of the latest developments in computers.
[ترجمه ترگمان]مهم است که آخرین پیشرفت ها را در کامپیوترها حفظ کنید
[ترجمه گوگل]مهم این است که در کنار آخرین پیشرفت های رایانه ها باشید
6. The boat came abreast of us and signalled us to stop.
[ترجمه ترگمان]قایق به طرف ما آمد و به ما اشاره کرد که بایستیم
[ترجمه گوگل]قایق در کنار ما بود و ما را متوقف کرد
7. We must renovate our social life to keep abreast of the times.
[ترجمه ترگمان]ما باید زندگی اجتماعی خود را نوسازی کنیم تا در برابر زمان همگام باشیم
[ترجمه گوگل]ما باید زندگی اجتماعی خود را به روز نگه داریم تا از لحاظ زمان باقی بماند
8. His car was abreast of the leading car.
[ترجمه ترگمان]ماشین او در کنار ماشین پیشرو بود
[ترجمه گوگل]ماشین او در کنار ماشین پیشرو بود
9. Read the papers if you want to keep abreast of time.
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهی به مرور زمان ادامه بدهی، روزنامه ها را بخوان
[ترجمه گوگل]اگر بخواهید از وقت خود صرف نظر کنید، مقالات را بخوانید
10. Even this arrangement did not keep wages abreast of the rising living cost.
[ترجمه ترگمان]حتی این نظم و ترتیب، دستمزدها را در برابر افزایش بهای زنده نگه نمی داشت
[ترجمه گوگل]حتی این ترتیب دستمزدها را در برابر هزینه زندگی روزمره حفظ نکرد
11. China has to develop her economy to remain abreast of other countries.
[ترجمه ترگمان]چین باید اقتصاد خود را توسعه دهد تا در کنار کشورهای دیگر بماند
[ترجمه گوگل]چین باید اقتصادش را توسعه دهد تا از کشورهای دیگر باقی بماند
12. The motorcyclist came abreast of her car and shouted abuse at her.
[ترجمه ترگمان]این موتورسوار به طرف اتومبیلش آمد و از او سو استفاده کرد
[ترجمه گوگل]موتورسیکلت در کنار ماشینش ایستاده بود و از او سوء استفاده میکرد
13. As the car drew abreast of him, Jack suddenly recognised the driver.
[ترجمه ترگمان]وقتی اتومبیل در کنار او حرکت کرد، جک ناگهان راننده را شناخت
[ترجمه گوگل]جک ناگهان راننده را همانطور که ماشین از او دور شده بود، رد کرد
14. It is almost impossible to keep abreast of all the latest developments in computing.
[ترجمه ترگمان]تقریبا غیرممکن است که آخرین تحولات را در محاسبات حفظ کنیم
[ترجمه گوگل]تقریبا غیرممکن است که در کنار تمام آخرین پیشرفت های محاسبات نگهداری شود