کلمه جو
صفحه اصلی

neglectful


معنی : سر بهوا، مهمل، غافل، مسامحه کار، غفلت کار
معانی دیگر : کوتاهی کننده، غفلت کننده، فروگذار، فروگذارگر

انگلیسی به فارسی

سر بهوا، مسامحه کار


غفلت، غافل، مسامحه کار، غفلت کار، سر بهوا، مهمل


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: neglectfully (adv.), neglectfulness (n.)
• : تعریف: tending to neglect; careless or negligent (often fol. by of).
مترادف: careless, derelict, forgetful, inattentive, negligent, remiss, unmindful
متضاد: attentive
مشابه: absent-minded, heedless, improvident, inadvertent, lax, oblivious, reckless, thoughtless, unobservant

- She is neglectful of time.
[ترجمه موسی] او از زمان غافل است.
[ترجمه ترگمان] او سر وقت است
[ترجمه گوگل] او از زمان غافلگیر شده است

• negligent; careless, heedless; abandoning, disregarding; not cautious
if someone is neglectful of someone or something, they do not look after them properly or give them the attention they deserve.

مترادف و متضاد

سر به هوا (صفت)
absentminded, distrait, neglectful, wanton

مهمل (صفت)
bad, neglectful, preposterous, meaningless, nonsensical, unworthy, trashy, otiose

غافل (صفت)
unaware, neglectful, careless, negligent, inattentive, heedless

مسامحه کار (صفت)
neglectful, careless, negligent, nonchalant

غفلت کار (صفت)
neglectful, careless, negligent, remiss, delinquent

careless, failing


Synonyms: behindhand, delinquent, derelict, disregardful, heedless, inattentive, indifferent, lax, lazy, negligent, regardless, remiss, slack, thoughtless, uncaring, unmindful


Antonyms: attentive, careful, caring, mindful, successful


جملات نمونه

1. I'm sure my boss thinks I've been neglectful of my duties recently.
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که رئیسم فکر می کنه من اخیرا در انجام وظیفه بودم
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که رئیس من فکر می کند که اخیرا از وظایف من نادیده گرفته شده است

2. Have I been neglectful of my friend, taking him for granted?
[ترجمه ترگمان]آیا من از دوست خود غافل نشده ام؟
[ترجمه گوگل]آیا من از دوست من نادیده گرفته شده است، او را به عهده گرفته است؟

3. She was neglectful of her clothing.
[ترجمه ترگمان]ای نا غافل از لباس او بود
[ترجمه گوگل]او لباس هایش را نادیده گرفت

4. She became neglectful of her appearance.
[ترجمه ترگمان]سر و کله اش پیدا شده بود
[ترجمه گوگل]او ظاهر خود را غافلگیر کرد

5. She became more and more neglectful of her responsibilities.
[ترجمه موسی] او بیش از پیش از مسئولیت های خود غافل شد.
[ترجمه ترگمان]او بیش از پیش مسئولیت های خود را به دست آورد
[ترجمه گوگل]او بیشتر و بیشتر از مسئولیت هایش غافلگیر شد

6. Neglectful silence is, of course, the most perfect means of maintaining the powerful integrity of the institutional boundaries against any criticisms.
[ترجمه ترگمان]البته سکوت مطلق، کامل ترین روش حفظ تمامیت قوی مرزه ای سازمانی در مقابل هر انتقادی است
[ترجمه گوگل]سکوت بی رحمانه، البته، بهترین وسیله برای حفظ یکپارچگی قدرتمند مرزهای سازمانی در برابر هر گونه انتقاد است

7. Some boys are neglectful of their appearance.
[ترجمه ترگمان]بعضی از بچه ها سر و کله شان پیدا می شود
[ترجمه گوگل]برخی از پسران از ظاهر خود غافلند

8. Boys are usually neglectful of their appearance.
[ترجمه ترگمان]پسران معمولا در ظاهر خود neglectful
[ترجمه گوگل]پسران معمولا از ظاهر خود غافلند

9. He is neglectful of his own safety.
[ترجمه ترگمان]ای نا غافل از امنیت خودش است
[ترجمه گوگل]او از ایمنی خودش غافل است

10. His anger did not make him neglectful of his promise.
[ترجمه ترگمان]خشم او از قولی که به او داده بود سر نزده بود
[ترجمه گوگل]خشمش او را از وعده خود محروم نکرد

11. He is neglectful of his duties.
[ترجمه ترگمان]او neglectful of است
[ترجمه گوگل]او وظایفش را نادیده گرفته است

12. Are you in character somber, melancholy, or neglectful?
[ترجمه ترگمان]آیا شما در خلق و خوی غم انگیز و melancholy یا neglectful هستید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما در شخصیت خجالتی، خجالتی، یا غفلت؟

13. This does not mean that we have been neglectful of China.
[ترجمه ترگمان]این به این معنا نیست که ما از چین جدا شده ایم
[ترجمه گوگل]این بدان معنا نیست که ما از چین نادیده گرفته شده است

14. Take Millie who was a stone cold neglectful cocaine addict when her child was an infant and who, against all odds, turned her life around and got clean and has been a great mom to her four kids since.
[ترجمه ترگمان]مینی را در نظر بگیرید که زمانی که بچه اش یک نوزاد بود و با تمام احتمالات زندگی اش را عوض کرده بود، زندگی اش را عوض کرده و مادر بزرگ چهار فرزند او بوده است
[ترجمه گوگل]هر چند که یک کودک معتاد به مواد مخدر غافلگیر کننده سنگ کوکائین شد، زمانی که کودکش یک نوزاد بود و در برابر همه شانس ها، زندگی خود را در اطراف و تمیز کرده و از چهار فرزندش مادر بزرگ بوده است

پیشنهاد کاربران

بی توجه، سهل انگار

neglectful ( adj ) = سر به هوا، کوتاهی کننده، فروگذار، غافل، بی توجه، غفلت آمیز، ناشی از غفلت

examples:
1 - I'm sure my boss thinks I've been neglectful of my duties recently.
مطمئنم که رئیس من فکر می کند اخیراً از وظایفم غافل شده ام.
2 - These two publications are also somewhat neglectful of party politics and the state.
این دو نشریه همچنین تا حدودی از سیاست احزاب و دولت غفلت می کنند.
3 - Growing up in the deprived and sometimes neglectful group setting of orphanages may lead to a dysregulated stress system.
بزرگ شدن در محله محروم و گاه غفلت جمعی وضع ظاهری یتیم خانه ها ممکن است منجر به یک سیستم تنش نامنظم شود.


کلمات دیگر: