کلمه جو
صفحه اصلی

abnegate


معنی : انکار کردن، ترک کردن، بخود حرام کردن، کف نفس کردن، منکر شدن
معانی دیگر : به خود حرام کردن، ترک علاقه (از چیزهای دنیوی) کردن، پرهیز کردن، (از حقوق خود) چشم پوشیدن، ایثار کردن

انگلیسی به فارسی

ترک کردن، انکار کردن، به‌خود حرام کردن، کف نفس کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: abnegates, abnegating, abnegated
مشتقات: abnegation (n.), abnegator (n.)
(1) تعریف: to surrender (a right or privilege); renounce.
مترادف: surrender
مشابه: renounce

- Since he's renounced his citizenship, he has also abnegated his right to vote.
[ترجمه ترگمان] از آنجا که او شهروندی خود را انکار کرده است، او همچنین حق رای دادن را لغو کرده است
[ترجمه گوگل] از آنجایی که او شهروندی خود را رها کرده است، او نیز حق رأی خود را کاهش داده است

(2) تعریف: to give up; relinquish.

- When she became a nun, she abnegated a life of comfort and ease.
[ترجمه ترگمان] وقتی راهبه شد، زندگی راحتی و آسایش را ازسر گرفت
[ترجمه گوگل] هنگامی که او یک راهبه شد، او زندگی راحتی و سهولت را تحمل کرد

• waive or surrender rights or privileges; abstain, refrain, deny oneself

مترادف و متضاد

انکار کردن (فعل)
gainsay, abnegate, deny, disclaim, recant, renege, repudiate, dispute, forswear, disaffirm, forsake, unsay, renounce

ترک کردن (فعل)
leave, expatriate, defect, abnegate, relinquish, give up, pull out, disuse, desert, evacuate, give over, throw over

برخود حرام کردن (فعل)
abnegate

کف نفس کردن (فعل)
abnegate

منکر شدن (فعل)
abnegate, deny, repudiate, disown

renounce


Synonyms: abstain, decline, forbear, forgo, give up, refrain, reject


جملات نمونه

1. She learns to detach, to abnegate, from all earthly concepts andmateiral objects, even bodily form.
[ترجمه ترگمان]او یاد می گیرد که از همه مفاهیم زمینی و اشیا و حتی شکل بدن جدا شود
[ترجمه گوگل]او یاد می گیرد که از تمام مفاهیم زمین و اشیاء ماتریالی، حتی شکل بدن، جدا شود، از بین برود

2. To abnegate yourself is the best way to get close to yourself.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه به خود abnegate بهترین راه برای نزدیک شدن به خودتان است
[ترجمه گوگل]برای خلاص شدن از شر خود بهترین راه برای نزدیک شدن به خودتان است

3. What emergency things that let persons abnegate their lifes.
[ترجمه ترگمان]چه چیزهای ضروری که مردم زندگی خود را انکار می کنند
[ترجمه گوگل]چه چیز اضطراری است که افراد را ترک می کند

4. It can abnegate useless samples and make the knowledge of study objects accumulate.
[ترجمه ترگمان]این می تواند نمونه های بی فایده را تجزیه و تحلیل کند و دانش مورد مطالعه اشیا مطالعه را ایجاد کند
[ترجمه گوگل]این می تواند نمونه های بی فایده را از بین ببرد و دانش اشیاء مطالعه را تجمع دهد

5. So, this paper will give advices on how to carry forward or abnegate individualism.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، این مقاله به شما در مورد این که چگونه فردی را به جلو و یا از دست می دهد، کمک می کند
[ترجمه گوگل]بنابراین، این مقاله به توصیه هایی در مورد چگونگی تحقق فردیت گرایی و تحقیر آن می پردازد

6. I know that my ideal is now very far away from me, and there will be a lot of difficulties to face, but I will never give up, I must complete own ideal, never abnegate.
[ترجمه ترگمان]من می دانم که ایده آل من اکنون بسیار دور از من است و مشکلات زیادی برای مواجه شدن وجود خواهد داشت، اما من هرگز تسلیم نخواهم شد، باید کمال مطلوب خود را از دست بدهم
[ترجمه گوگل]من می دانم که ایده من در حال حاضر بسیار دور از من است و مشکلات متعددی به وجود خواهد آمد، اما من هرگز از دست نخواهم داد، من باید ایده آل خودم را کامل کنم، هرگز نابود نخواهم شد

7. You should manage to make yourself qualify for the conditions since there's no unconditional love, meanwhile you should learn to abnegate some conditions to love one.
[ترجمه ترگمان]شما باید خود را برای شرایط انتخاب کنید چون هیچ عشق بی قید و شرط وجود ندارد، در این میان باید یاد بگیرید که برخی شرایط را برای دوست داشتن انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]شما باید بتوانید شرایط خود را واجد شرایط بدست آورید زیرا هیچ عشق بی قید و شرطی وجود ندارد، در عین حال باید یاد بگیرید که برخی از شرایط را دوست داشته باشید

8. In face of the deterioration of public morality we should abnegate ourselves first and any commentaries without actions are superfluous.
[ترجمه ترگمان]در مواجهه با وخامت اخلاق عمومی، ما باید ابتدا خودمان را از بین ببریم و هرگونه تفسیری، بدون اعمال، بی فایده است
[ترجمه گوگل]در مواجهه با بدتر شدن اخلاق عمومی، ابتدا باید خودمان را کنار بگذاریم و هرگونه تفسیر بدون اعمال ضروری باشد

9. Because of her dream and love, she fling caution to the winds to meet Robert all the time, and because of her love and responsibility, she does not abnegate her family.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر عشق و عشق خود، به باد هشدار می دهد که در تمام مدت با رابرت ملاقات کند، و به خاطر عشق و مسیولیت او، خانواده اش را رها نمی کند
[ترجمه گوگل]به دلیل رویای و عشق او، او با صدای آرام به باد می آید تا همیشه با رابرت آشنا شود و به خاطر عشق و مسئولیت او، خانواده اش را از بین نبرد

10. Although the general design method of the position loop composed of the position sensor is abnegate, but the information radar servo system has high orientation precision in this way.
[ترجمه ترگمان]اگرچه روش طراحی عمومی حلقه موقعیت متشکل از سنسور موقعیت، abnegate است، اما سیستم فرمان یار رادار اطلاعات دارای دقت جهت گیری بالایی در این روش است
[ترجمه گوگل]اگر چه روش طراحی کلی حلقه موقعیتی که از سنسور موقعیت تشکیل شده است، غیرقابل پیش بینی است، اما سیستم سروو رادار اطلاعاتی دارای دقت بالا جهت گیری است

11. If love and friendship can't be together, I will abnegate the resultless love.
[ترجمه ترگمان]اگر عشق و دوستی با هم نباشد، من عشق resultless را انکار خواهم کرد
[ترجمه گوگل]اگر عشق و دوستی نمی تواند با هم باشد، من عشق بی ارزش را از بین می برم

He lived a simple and abnegating life.

او به‌ طور ساده و ایثارگرانه‌ا‌ی زندگی می‌کرد.


پیشنهاد کاربران

چشم پوشی کردن

Neg نق زدن . ساز مخالف زدن
Negative منفی
انالوگ nega میشه انگا و بعد در عربی حرف سوم ر به ان اضافه شده و شده انکار


کلمات دیگر: