1. winning two prizes was a great accomplishment
بردن دو جایزه موفقیت بزرگی بود.
2. Money will be crucial to the accomplishment of our objectives.
[ترجمه ترگمان]پول برای تحقق اهداف ما حیاتی خواهد بود
[ترجمه گوگل]پول برای رسیدن به اهداف ما بسیار مهم است
3. The series of paintings is quite an accomplishment.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از نقاشی ها کاملا یک دستاورد است
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از نقاشی ها کاملا پیشرفته است
4. Every accomplishment starts with the decision to try.
[ترجمه iahmadrezam] هر دستاوردی با تصمیم به تلاش کردن، شروع میشود.
[ترجمه ترگمان]هر موفقیت با تصمیم برای امتحان شروع می شود
[ترجمه گوگل]هر دستاوردی با تصمیم گیری برای شروع می شود
5. He often plumes himself on his accomplishment.
[ترجمه ترگمان]اغلب خود را روی موفقیت خود نصب می کند
[ترجمه گوگل]او اغلب خود را با موفقیت انجام می دهد
6. Cutting the budget was an impressive accomplishment.
[ترجمه ترگمان]کاهش بودجه یک موفقیت چشمگیر بود
[ترجمه گوگل]برداشت بودجه یک موفقیت چشمگیر بود
7. Our efforts were directed towards the accomplishment of the work.
[ترجمه ترگمان]کوشش های ما معطوف به تحقق کار بود
[ترجمه گوگل]تلاش های ما به منظور انجام کار هدایت شد
8. It was a major accomplishment for a player who had been injured so recently.
[ترجمه MRB2002] این موفقیت بزرگی برای بازیکنی بود که اخیرا زخمی شده بود
[ترجمه ترگمان]این دستاورد بزرگی برای بازیکنی بود که اخیرا زخمی شده بود
[ترجمه گوگل]این یک موفقیت بزرگ برای بازیکنانی بود که اخیرا زخمی شده بودند
9. For a novelist, that's quite an accomplishment.
[ترجمه ترگمان]برای یه رمان نویس این یه موفقیت - ه
[ترجمه گوگل]برای یک رمان نویس، این کاملا پیشرفت است
10. We celebrated the successful accomplishment of our task.
[ترجمه ترگمان]ما موفقیت موفقیت آمیز وظیفه خود را جشن گرفتیم
[ترجمه گوگل]ما موفق به انجام کارهایمان شدیم
11. It is a great accomplishment in singing to take the melodic line up to a position of energy and hold it there.
[ترجمه ترگمان]این یک موفقیت بزرگ در آواز خواندن برای گرفتن خط ملودی به یک موقعیت انرژی و نگه داشتن آن در آن است
[ترجمه گوگل]این یک موفقیت بزرگ در آواز خواندن خط ملودیک تا موقعیت انرژی است و آن را نگه داشته است
12. One should not suppose that it is an accomplishment of any particular class, occupation or profession.
[ترجمه ترگمان]نباید تصور کرد که این یک دستاورد از هر طبقه خاص، شغل و یا حرفه خاص است
[ترجمه گوگل]نباید فرض کنیم که این یک پیشرفت از هر کلاس، اشغال یا حرفه خاص است
13. Her dead body wears the smile of accomplishment.
[ترجمه ترگمان]بدن مرده اش لبخند موفقیت را بر تن می کند
[ترجمه گوگل]بدن مرده او لبخند موفقیت را می پوشد
14. Yet does this ground-breaking technical accomplishment make it the best there's ever been?
[ترجمه ترگمان]با این حال، این موفقیت فنی انجام می شود که بهترین کار را تا به حال انجام داده باشد؟
[ترجمه گوگل]با این حال آیا این پیشرفت فنی پیشرفته باعث می شود که آن بهترین باشد؟
15. The last accomplishment and the saw-playing were a feature of the concert parties.
[ترجمه ترگمان]آخرین موفقیت و اجرای نمایش، یکی از ویژگی های احزاب کنسرت بود
[ترجمه گوگل]آخرین دستاورد و اره بازی یکی از ویژگی های احزاب کنسرت بود