کلمه جو
صفحه اصلی

abnormality


معنی : غیر عادی بودن، بی قاعدگی، وضع غیر عادی، خاصیت غیرطبیعی
معانی دیگر : نابهنجاری، چیز غیر عادی، چیز ناهنجار، چیز غیر طبیعی، نابه هنجاری

انگلیسی به فارسی

نابهنجاری، بی‌قاعدگی، وضع غیرعادی، خاصیت غیرطبیعی


بی نظمی، غیر عادی بودن، بی قاعدگی، وضع غیر عادی، خاصیت غیرطبیعی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: abnormalities
(1) تعریف: a deviant or atypical thing, event, or phenomenon; anomaly; aberration.
مترادف: aberration, anomaly, deviation, eccentric, irregularity
مشابه: freak, oddity, peculiarity, variation

(2) تعریف: the quality, state, or condition of being abnormal.
مترادف: anomaly, deviation, eccentricity, irregularity
مشابه: heterodoxy, idiosyncrasy, nonconformity, oddity, peculiarity, singularity, variation

• state of being abnormal; irregularity, abnormal feature
an abnormality in something such as a person's body or behaviour is an unusual part or feature of it that is worrying or dangerous.

مترادف و متضاد

غیر عادی بودن (اسم)
abnormalcy, abnormality

بی قاعدگی (اسم)
abnormality, irregularity, promiscuity, eccentricity, jog

وضع غیر عادی (اسم)
abnormality

خاصیت غیرطبیعی (اسم)
abnormality

being different from standard or norm


Synonyms: aberrancy, aberration, anomalism, anomaly, atypicalness, bizarreness, deformity, deviance, deviancy, deviation, eccentricity, exception, extraordinariness, flaw, irregularity, oddity, peculiarity, preternaturalness, singularity, strangeness, uncommonness, unnaturalness, unusualness, weirdness


Antonyms: normality, normalness, sameness, standard


جملات نمونه

1. the abnormality of his behavior
نابهنجاری رفتار او

2. Poverty is an abnormality to rich people. It is very difficult to make out why people who want dinner do not ring the bell.
[ترجمه گلی افجه ] فقر برای ثروتمندان غیر عادی است انها سر در نمی اورند چرا مردم وقتی شام می خواهند زنگ نمی زنند
[ترجمه ترگمان]فقر یک ناهنجاری برای افراد ثروتمند است مشخص کردن اینکه چرا افرادی که شام می خواهند زنگ را به صدا در نمی آورند، بسیار مشکل است
[ترجمه گوگل]فقر عادت به افراد ثروتمند است بسیار دشوار است که چرا افرادی که می خواهند شام زنگ زنگ نزنند

3. The X-rays showed some slight abnormality.
[ترجمه ترگمان]اشعه ایکس یه کم غیر طبیعی نشون می داد
[ترجمه گوگل]اشعه ایکس برخی از اختلالات جزئی را نشان داد

4. Caitlin was born with a life-threatening heart abnormality.
[ترجمه ترگمان]کیلین \"با یه زندگی غیرطبیعی\" متولد شده به دنیا اومده
[ترجمه گوگل]کیتلین با ناراحتی قلبی تهدید کننده زندگی متولد شد

5. Prevalence of each congenital abnormality entity after prevention was calculated from the birth prevalence and the percentage effectiveness of prevention.
[ترجمه ترگمان]رواج هر نوع ناهنجاری مادرزادی پس از جلوگیری از شیوع تولد و درصد موثر پیش گیری، محاسبه شد
[ترجمه گوگل]شیوع هر یک از ناهنجاریهای مادرزادی بعد از پیشگیری از شیوع زایمان و درصد اثربخشی پیشگیری محاسبه شد

6. The handicap is caused by a chromosomal abnormality which basically means that there is an additional chromosome in the cells.
[ترجمه ترگمان]نقص ناشی از یک ناهنجاری کروموزومی است که اساسا به این معنی است که یک کروموزوم دیگر در سلول ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]معلولیت ناشی از یک اختلال کروموزومی است که اساسا بدان معنی است که کروموزوم اضافی در سلول ها وجود دارد

7. The major symptom of the muscular abnormality in hypophosphatemia is weakness.
[ترجمه ترگمان]نشانه اصلی the عضلانی در hypophosphatemia ضعف است
[ترجمه گوگل]نشانه اصلی اختلالات عضلانی در هیپوفسفاتمی، ضعف است

8. The only renal functional abnormality consistently noted in, hyperuricemic patients is a mild defect in concentrating ability.
[ترجمه ترگمان]تنها ناهنجاری کارکردی کلیه به طور مداوم مورد توجه قرار می گیرد، hyperuricemic بیمار یک نقص ملایم در توانایی تمرکز است
[ترجمه گوگل]تنها اختلال عملکرد کلیوی در بیماران مبتلا به هیپروریکمیک، به طور کامل در کاهش توانایی متمرکز شده است

9. All Rottweilers showing an abnormality in the hip joint.
[ترجمه ترگمان]تمام Rottweilers یک ناهنجاری را در مفصل ران نشان می دهند
[ترجمه گوگل]همه Rotwilers نشان دهنده اختلال در مفصل ران

10. Dyslexia may be caused by a brain abnormality involving the sense of sight.
[ترجمه ترگمان]نارساخوانی ممکن است توسط یک ناهنجاری از مغز که شامل حس بینایی است، ایجاد شود
[ترجمه گوگل]اختلال التهابی ممکن است ناشی از اختلالات مغزی باشد که شامل حس بینایی می شود

11. If an abnormality were found, your doctor would discuss the possibility of a termination.
[ترجمه ترگمان]اگر وضع غیرعادی پیدا می شد، دکتر شما احتمال پایان دادن را مطرح می کرد
[ترجمه گوگل]اگر یک اختلال پیدا شد، پزشک شما درباره احتمال خاتمه صحبت خواهد کرد

12. It is a terrible abnormality that I am determined to correct.
[ترجمه ترگمان]این یک رفتار غیرطبیعی وحشتناک است که من مصمم به اصلاح آن هستم
[ترجمه گوگل]این یک اختلال وحشتناک است که من مصمم به اصلاح هستم

13. The abnormality of these grants in the context of the protectorate is not, however, only a matter of scale.
[ترجمه ترگمان]با این حال، غیرعادی بودن این کمک های مالی در زمینه حمایت، تنها یک موضوع در مقیاس است
[ترجمه گوگل]با این حال، نابهنجاری از این کمک های مالی در زمینه حفاظت، صرفا به مقیاس محدودی نیست

14. Anencephalus is, of course, a lethal congenital abnormality.
[ترجمه ترگمان]Anencephalus، البته، یه بیماری مزمن مادرزادی هست
[ترجمه گوگل]البته Anencephalus، یک اختلال مادرزادی کشنده است

15. Researchers are still trying to isolate the gene that causes this abnormality.
[ترجمه ترگمان]محققان هنوز در تلاش هستند تا ژنی که منجر به این ناهنجاری می شود را مجزا کنند
[ترجمه گوگل]محققان همچنان سعی دارند ژن را شناسایی کنند که این اختلال را ایجاد می کند

the abnormality of his behavior

نابهنجاری رفتار او


We did not observe any abnormalities.

هیچ چیزی غیرعادی مشاهده نکردیم.


پیشنهاد کاربران

اختلال

معلولیت جسمی.

حقوق:
ناهنجاری؛اختلال

abnormality ( پزشکی )
واژه مصوب: نابهنجاری
تعریف: خارج بودن از وضعیت معمول فیزیکی یا روانی


کلمات دیگر: