1. The conqueror tried to make the natives abjure their religion.
[ترجمه ترگمان]فاتحان تلاش کردند که بومیان از دین خود سر باز زنند
[ترجمه گوگل]فاتح سعی داشت بومیان را به دین خود بیفزاید
2. Indeed, if many investors abjure the listing, those who hold their noses and take the plunge might make even more money.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت اگر بسیاری از سرمایه گذاران از لیست خود دست بکشند، کسانی که بینی خود را نگه می دارند و سقوط می کنند ممکن است پول بیشتری به دست آورند
[ترجمه گوگل]در واقع، اگر بسیاری از سرمایه گذاران همیشه ترک گفتن از فهرست، کسانی که بینی خود را نگه دارید و گرفتن غوطه ممکن پول و حتی بیشتر است
3. He abjured his religion/his life of dissipation.
[ترجمه ترگمان]از مذهب خود توبه کرد \/ عمر خود را هدر داد
[ترجمه گوگل]او دین خود را / زندگی خود را از بین برد
4. Myln was a former priest, who had abjured in the early 1540s.
[ترجمه ترگمان]Myln یک کشیش سابق بود که در اوایل دهه ۱۸۰۰ دست و پا کرده بود
[ترجمه گوگل]Myln یک کشیش سابق بود، که در اوایل دهه 40 میلادی مورد سوء استفاده قرار گرفت
5. I would abjure my art then and there, leave off cursing, leave off binding fast and loose with spells.
[ترجمه ترگمان]در آن موقع از هنر خود abjure و لعنت می فرستادم، و لعنت می فرستادم، binding را به سرعت رها می کردم و با افسون فرار می کردم
[ترجمه گوگل]من هنری خودم را پس از آن و آنجا ترک می کنم، لعنت را ترک می کنم، به سرعت و با جادو ها سر و کار دارم
6. But he had a mild, good-humoured, articulate side, verging on the academic, abjuring the sensational.
[ترجمه ترگمان]اما او یک جنبه ملایم و خوش اخلاق داشت که در آن سوی آکادمیک متمایل شده بود و به the و abjuring می مانست
[ترجمه گوگل]اما او تا به حال سمت خفیف، خیرخواهانه، تفسیر شده، به تحقق بخشیدن به آکادمیک، abjuring این حساس است
7. She can not abjure, give up, control the force by which she is possessed.
[ترجمه ترگمان]نمی تواند از این اعتراف منصرف شود، تسلیم شود و نیرویی را که در اختیار دارد کنترل کند
[ترجمه گوگل]او نمیتواند فریب دهد، رها کند، نیرویی را که توسط او نگهداری می شود کنترل کند
8. They were compelled to abjure their faith.
[ترجمه ترگمان]ناچار بودند از ایمان خود abjure
[ترجمه گوگل]آنها مجبور شدند ایمان خود را از بین ببرند
9. But consumer-oriented companies that abjure the blogosphere are missing out on opportunities to generate buzz, monitor customer concerns, and -- perhaps most importantly -- show their human side.
[ترجمه ترگمان]اما شرکت های مصرف کننده محور که از the دست می کشند در فرصت هایی برای ایجاد هیاهو، نظارت بر نگرانی های مشتری و شاید مهم تر از همه - به جنبه انسانی خود نمایش داده می شوند
[ترجمه گوگل]اما شرکتهای مبتنی بر مصرف کننده که از وبلاگ نویسی خارج می شوند، از فرصت هایی برای ایجاد وزوز، مراقبت از نگرانی های مشتریان و - شاید مهمتر از همه - نشان دادن سمت انسان خود را از دست می دهند
10. He abjure to give up the job.
[ترجمه ترگمان]اون از اینکه کارش رو ول کنه نقض عهد می کنه
[ترجمه گوگل]او فریب دادن کار را ترک کرد
11. If you abjure something such as a belief or way of life, you state publicly that you will give it up or that you reject it.
[ترجمه ترگمان]اگر شما از چیزی مانند یک عقیده یا شیوه زندگی خود abjure، علنا اعلام می کنید که آن را تسلیم خواهید کرد و یا آن را رد خواهید کرد
[ترجمه گوگل]اگر چیزی از قبیل اعتقاد یا شیوه زندگی را رعایت کنید، به طور عمومی اعلام میکنید که شما آن را رد میکنید یا آن را رد کنید
12. Even those who should abjure their errors were condemned, if men, to die by the sword; if women, to be buried alive.
[ترجمه ترگمان]حتی کسانی که باید از خطاهای آن ها سر باز زند، محکوم به مرگ با شمشیر خواهند بود؛ اگر زنان زنده دفن شوند
[ترجمه گوگل]حتی کسانی که باید خطاهای خود را از بین ببرند، اگر مرد باشند، توسط شمشیر محکوم می شوند؛ اگر زنان، زنده به خاک سپرده شوند
13. The abject condition of those bondage saw him abjure all fealty to his society.
[ترجمه ترگمان]شرایط حقیر آن اسارت او را از تمام وفاداری به جامعه خود abjure
[ترجمه گوگل]شرط شرعی این قاچاقچى او را دیدم که او را به تمامى وفادارى به جامعۀ خود محکوم مى کند
14. We repent, we abjure, we will break from our chain.
[ترجمه ترگمان]ما توبه می کنیم، abjure، از زنجیر خودمان جدا خواهیم شد
[ترجمه گوگل]ما توبه می کنیم، ما خجالت می کشیم، از زنجیره ما شکسته ایم
15. He tried to make his son abjure his religion.
[ترجمه ترگمان]کوشید که پسرش از مذهب خود سر باز زند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد پسرش را به دین خود بیفزاید