1. we didn't acquiesce to their demand
به خواسته آنها تن در ندادیم.
2. Steve seemed to acquiesce in the decision.
[ترجمه سامان] به نظر میرسه استیو این تصمیم رو پذیرفته
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که استیو این تصمیم را گرفته بود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید استیو در تصمیم گیری موافق است
3. Her parents will never acquiesce in such an unsuitable marriage.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادر او هرگز در چنین ازدواج نامناسبی تن نخواهند داد
[ترجمه گوگل]والدینش هرگز از چنین زوال نامناسب اجتناب می کنند
4. And for Rome to acquiesce in such witch-hunts must indicate that Rome herself felt threatened.
[ترجمه ترگمان]و برای رم هم در این شکار جادوگر باید نشان دهد که خود رم احساس خطر کرده است
[ترجمه گوگل]و برای رم برای پذیرفتن در چنین جادوگر شکار باید نشان دهد که خودش احساس خطر کرد
5. The Maccabees fought rather than acquiesce in the placing of a statue of Zeus in the Temple.
[ترجمه ترگمان]The به جای آنکه در قرار دادن مجسمه ای از زئوس در معبد ایستادگی کنند، جنگیدند
[ترجمه گوگل]Maccabees به جای تسلیم در قرار دادن مجسمه Zeus در معبد جنگیدند
6. There was a tendency to acquiesce in low expectations of disadvantaged children and to define their needs in emotional rather than educational terms.
[ترجمه ترگمان]تمایل به تسلیم شدن با انتظارات پایین از کودکان محروم و تعریف نیازهای آن ها به صورت احساسی به جای شرایط آموزشی وجود داشت
[ترجمه گوگل]تمایل به تقلید از انتظارات کم کودکان محروم و تعریف نیازهای آنها در شرایط عاطفی و نه آموزشی وجود دارد
7. Our trading partners are not going to acquiesce quietly in high tariffs on the goods they sell us.
[ترجمه ترگمان]شرکای تجاری ما به آرامی در تعرفه های بالا در مورد کالاهایی که ما را می فروشند، راضی نیستند
[ترجمه گوگل]شرکای تجاری ما قصد ندارند به آرامی در تعرفه های بالا در مورد کالاهای ما به ما فروش
8. Something in me desperately wanted my mother to acquiesce when my father said that.
[ترجمه ترگمان]یه چیزی تو وجودم می خواست که مادرم وقتی که پدرم این حرف رو می زد موافقت کنه
[ترجمه گوگل]چیزی که من به شدت می خواستم، مادر من وقتی که پدرش گفت، موافقت کند
9. Then the Air Force could hardly acquiesce to an honorable discharge.
[ترجمه ترگمان]سپس نیروی هوایی به زحمت می توانست از یک شلیک شرافتمندانه خودداری کند
[ترجمه گوگل]سپس نیروی هوایی به سختی می توان به تخلیه محترمانه متوسل شد
10. Simply to acquiesce in skepticism can never suffice to overcome the restlessness of reason.
[ترجمه ترگمان]تنها برای آنکه در شکاکیت خود ثابت قدم باشید، هرگز برای غلبه بر بی قراری عقل کافی نیستند
[ترجمه گوگل]به راحتی با شک و تردید موافق نیستند تا غلبه بر بی دقتی بودن دلیلی را غلبه کنند
11. He is so independent that he will never acquiesce.
[ترجمه ترگمان]او آنقدر مستقل است که هرگز تن به تسلیم نخواهد داد
[ترجمه گوگل]او بسیار مستقل است که هرگز به آن دست نخواهد یافت
12. It can be smart to acquiesce if he's asking for a recess, too.
[ترجمه ترگمان]اگر او هم برای تنفس در نظر گرفته باشد، خیلی باهوش می شود
[ترجمه گوگل]اگر بخواهید از یک فریزر نیز درخواست کنید، می توانید هوشمند باشید
13. When prominent scientists are prepared to acquiesce in?
[ترجمه ترگمان]زمانی که دانشمندان برجسته برای تسلیم شدن آماده می شوند؟
[ترجمه گوگل]زمانی که دانشمندان برجسته آماده پذیرفتن آن هستند؟
14. If the minority will not acquiesce, the majority must, or the Government must cease.
[ترجمه ترگمان]اگر اقلیت تسلیم نشوند، اکثریت باید تسلیم شوند و یا دولت باید متوقف شود
[ترجمه گوگل]اگر اقلیت توافق نکند، اکثریت باید، یا دولت باید متوقف شود
15. I had to acquiesce in her decision despite my private opinion.
[ترجمه ترگمان]با وجود این که عقیده خصوصی من بود، مجبور بودم با تصمیم او موافقت کنم
[ترجمه گوگل]من با توجه به نظر خصوصی من مجبور شدم تصمیم خودم را بپذیرم