کلمه جو
صفحه اصلی

ballerina


معنی : رقاصه، رقاصه بالت
معانی دیگر : (موسیقی و رقص باله) رقصگر (مونث)، بالرین

انگلیسی به فارسی

رقاصه، رقاصه بالت


بالینا، رقاصه، رقاصه بالت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a woman who is a principal dancer in a ballet troupe.

(2) تعریف: any female ballet dancer.

• female ballet dancer
a ballerina is a woman ballet dancer.

مترادف و متضاد

رقاصه (اسم)
ballerina, danseuse

رقاصه بالت (اسم)
ballerina, danseuse

جملات نمونه

1. a ballerina who essayed a dramatic role on television
رقاصه ی باله که بازی در یک نقش دراماتیک در تلویزیون را مورد امتحان قرار داد

2. The ballerina bobbed a curtsy before leaving the stage.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه صحنه را ترک کند مرد باله مودبانه تعظیم کرد و تعظیم کرد
[ترجمه گوگل]بالرین قبل از عزیمت از صحنه با چاقو محکم زد

3. So graceful was the ballerina that she just seemed to glide.
[ترجمه ترگمان]چنان زیبا بود که به نظر می رسید در پرواز است
[ترجمه گوگل]رقصنده بسیار زیبا بود که به نظر می رسید فقط سر می خورد

4. His passion for the ballerina soon congealed.
[ترجمه ترگمان]شور و شوق او برای رقص باله به زودی منجمد شد
[ترجمه گوگل]علاقه او به بالرین خیلی زود جمع شد

5. She moves with the natural grace of a ballerina.
[ترجمه ترگمان]او با وقار طبیعی یک رقاص باله حرکت می کند
[ترجمه گوگل]او با لطف طبیعی یک بالرین حرکت می کند

6. All the moves of the ballerina were graceful.
[ترجمه ترگمان]همه حرکات رقص باله با وقار بود
[ترجمه گوگل]تمام حرکات بالرین زیبا بود

7. She was beyond all doubt the finest ballerina of her day.
[ترجمه ترگمان]بعید بود که خانم رمزی بهترین رقاص روز او باشد
[ترجمه گوگل]او بیش از هر شک بهترین بالرین روز خود بود

8. He had partnered the famous Russian ballerina.
[ترجمه ترگمان]اون با یه باله معروف روسی کار می کرده
[ترجمه گوگل]او با بالرین معروف روسی همکاری داشت

9. There was great applause when the Russian ballerina came on.
[ترجمه ترگمان]وقتی باله روس سر رسید، کف زدند
[ترجمه گوگل]وقتی بالرین روسی وارد صحنه شد بسیار مورد تشویق قرار گرفت

10. The ballerina has to behave as graciously and confidently as her partner.
[ترجمه ترگمان]رقاصه باله باید با وقار و اطمینان به عنوان شریک او رفتار کند
[ترجمه گوگل]بالرین باید مانند لطیف و اعتماد به نفس همسر خود رفتار کند

11. I am not a prima ballerina.
[ترجمه ترگمان]من که رقص باله نیستم
[ترجمه گوگل]من یک بالیمای برتر نیستم

12. Apparently the ballerina Pavlova came here to learn to dance like a swan for the ballet Swan Lake.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا اون رقاصه باله اینجا اومده بود تا یاد بگیره که مثل یه قو برای باله \"سوان\" برقصه
[ترجمه گوگل]ظاهراً رقاصه رقصنده پاولوا به اینجا آموخته است تا مثل یک قو برای باله دریاچه قو رقصیدن

13. The light deepened till she looked like a ballerina in a green glass bottle.
[ترجمه ترگمان]نور عمیق تر شد تا وقتی که به یک رقاص باله در یک بطری کوچک شیشه ای نگاه کرد
[ترجمه گوگل]نور عمیق تر شد تا جایی که او شبیه یک بالرین در یک بطری شیشه ای سبز شد

14. Her hair was screwed into a ballerina chignon and her wooden lips set in a smile of excessive sweetness.
[ترجمه ترگمان]موهایش را به صورت یک رقاص باله گره زده بود و لبان چوبی او لبخند شیرینی بر لب داشت
[ترجمه گوگل]موهایش را به یک شینیون بالرین پیچاند و لبهای چوبی اش را در لبخند شیرینی بیش از حد قرار داد

15. Partner Cyril Pierre lifted his ballerina with sublime ease.
[ترجمه ترگمان]رفیق سی رل رقاص باله را با آرامش بلند بلند کرد
[ترجمه گوگل]شریک سیریل پیر بالرین خود را با سهولت عالی بالا برد


کلمات دیگر: