1. they accumulated a large debt
آنها قرض زیاد بالا آوردند.
2. snow has accumulated
برف انباشته شده است.
3. the matter which had accumulated around the wound
چرکی که دور زخم جمع شده بود.
4. Books are the ever-burning lamps of accumulated wisdom.
[ترجمه ترگمان]کتاب ها چراغ های روشن خرد شده خرد شده هستند
[ترجمه گوگل]کتابها چراغ های همیشه سوزانده از عقل انباشته شده است
5. I seem to have accumulated a lot of books.
[ترجمه ترگمان]به نظرم کلی کتاب جمع کرده ام
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که تعداد زیادی کتاب را جمع آوری کرده ام
6. By investing wisely she accumulated a fortune.
[ترجمه ترگمان]با سرمایه گذاری هوشمندانه اون ثروت جمع کرد
[ترجمه گوگل]با سرمایه گذاری عاقلانه او ثروت را جمع کرد
7. We have accumulated a great amount of evidence.
[ترجمه ترگمان]ما مقدار زیادی مدرک جمع آوری کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما مقدار زیادی شواهد را جمع آوری کرده ایم
8. Snow accumulated to a depth of five feet.
[ترجمه ترگمان]برف به عمق پنج پا می رسید
[ترجمه گوگل]برف انباشته شده به عمق پنج فوت است
9. The company said the debt was accumulated during its acquisition of nine individual businesses.
[ترجمه ترگمان]این شرکت گفته است که این بدهی در طی کسب نه شرکت مجزا جمع شده است
[ترجمه گوگل]این شرکت گفت که این بدهی در زمان خرید 9 نهاد فردی انباشته شده است
10. It was amazing how much gunge had accumulated in the pipe.
[ترجمه ترگمان]شگفت انگیز بود که چقدر gunge در لوله جمع شده بود
[ترجمه گوگل]شگفت انگیز بود که شمشیر در لوله چسبیده بود
11. All his accumulated nervous agitation was discharged on Maud like a thunderbolt.
[ترجمه ترگمان]چون صاعقه ای بر سر او فرود آمد مثل صاعقه ای بر سرش فرود آمد
[ترجمه گوگل]همه انباشتگی عصبی انباشته شده در Maud مانند یک رعد و برق رها شد
12. We've accumulated so much rubbish over the years.
[ترجمه ترگمان]سال ها است که این همه آشغال جمع کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما در طول سالها خیلی زباله جمع شده ایم
13. A thick layer of dust had accumulated in the room.
[ترجمه ترگمان]لایه ضخیمی از گرد و خاک در اتاق جمع شده بود
[ترجمه گوگل]یک لایه ضخیم گرد و غبار در اتاق جمع شده بود
14. Dirt had accumulated in the corners of the windows.
[ترجمه ترگمان]در گوشه های پنجره گرد و خاک ریخته بود
[ترجمه گوگل]خاک در گوشه های پنجره جمع شده بود
15. Principles and rules have petrified with the accumulated weight of precedent.
[ترجمه ترگمان]اصول و قواعد، با وزن انباشته از سوابق، متحجر شده است
[ترجمه گوگل]اصول و قواعد با وزن انباشت سابقه سنگین شده است