1. a student who is tardy for class
شاگردی که دیر به کلاس می رود
2. Too swift arrives as tardy as too slow.
[ترجمه ترگمان]خیلی سریع به نظر می رسد که دیر شده باشد
[ترجمه گوگل]خیلی سریع می رود به عنوان مضر به عنوان خیلی آهسته است
3. Two of the pupiles were tardy this morning.
[ترجمه Figure] دو نفر از شاگردها صبح تاخیر داشتند.
[ترجمه ترگمان]دوتا از the امروز صبح دیر کرده بودن
[ترجمه گوگل]دو روز از صبح روز دوشنبه
4. The boss is unsatisfied with the tardy tempo.
[ترجمه ترگمان]رئیس ناراضی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]رئیس با سرعت فراموشکار ناراضی است
5. Do please forgive this tardy reply.
[ترجمه ترگمان]لطفا این جواب را ببخشید
[ترجمه گوگل]لطفا این پاسخ تکراری را ببخشید
6. It's impolite to make a tardy appearance.
[ترجمه ترگمان]بی ادبی است که سر و کله اش پیدا بشود
[ترجمه گوگل]این ظلم و ستم ناخوشایند است
7. The law is often tardy in reacting to changing attitudes.
[ترجمه ترگمان]این قانون اغلب در واکنش به تغییر نگرش ها در حال تاخیر است
[ترجمه گوگل]قانون اغلب در واکنش به نگرش های تغییرناپرداز است
8. Rosemary was frequently absent or tardy and alternated between verbally abusing her teachers and flat-out ignoring them.
[ترجمه ترگمان]رز ماری مرتبا غیبت می کرد یا تاخیر می کرد و در عوض به طور کلامی از معلمان خود سو استفاده می کرد و آن ها را نادیده می گرفت
[ترجمه گوگل]رزماری غالبا غایب یا مضطرب و متداخل بین آشکارا سوءاستفاده از معلمان او و صاف کردن آنها را نادیده گرفت
9. The tardy battle for Richmond yet lingered. Public confidence and public courage rose each day of the delay.
[ترجمه ترگمان]نبرد tardy ریچموند هنوز ادامه داشت در هر روز تاخیر اعتماد عمومی و شجاعت مردم افزایش یافت
[ترجمه گوگل]نبرد مبهم برای ریچموند هنوز متوقف شده است اعتماد عمومی و شجاعت عمومی هر روز از تاخیر افزایش یافت
10. We apologize for our tardy response to your letter.
[ترجمه ترگمان]ما به خاطر جواب tardy به نامه شما عذرخواهی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما از پاسخ تکراری ما به نامه شما پوزش می طلبیم
11. This makes the car feel tardy in quick manoeuvres and exacerbates the variable-ratio's less-than-linear response through fast sweepers.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که ماشین احساس کند که در مانورهای سریع تاخیر دارد و واکنش کم تر - نسبت عرض متغیر را از طریق sweepers سریع تشدید می کند
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که ماشین در مانورهای سریع احساس ناراحتی کند و پاسخ کمتر از حد خطی متغیر نسبت را از طریق جارو برقی های سریع تقویت کند
12. It's an excrescence, a monstrosity, some tardy addition to the agenda.
[ترجمه ترگمان]این یک excrescence، یک عجیب الخلقه، و چند ثانیه تاخیر در دستور کار است
[ترجمه گوگل]این یک حرکت، یک هیولا، بعضی از برنامه های اضافی است
13. The tardy appearance of the tapes provided the opportunity for Sen.
[ترجمه ترگمان]حضور tardy نوار فرصتی را برای سناتور فراهم آورد
[ترجمه گوگل]ظاهر مبهم نوارها فرصتی برای Sen
14. He was never tardy or absent the whole semester.
[ترجمه ترگمان] اون هرگز دیر نکرده بود یا کل ترم رو غایب بود
[ترجمه گوگل]او تمام ترم را تماما تردید نداشت
15. Or if the tardy wife would just serve dinner on time, her husband would cease bloodying her nose.
[ترجمه ترگمان]یا اگر همسر tardy سر وقت شام بخورد، شوهرش او را در دماغ خود فرو می برد
[ترجمه گوگل]یا اگر همسر نادان فقط در زمان شام به خدمت بپردازد، شوهرش خونریزی بینی خود را متوقف می کند