کلمه جو
صفحه اصلی

adaptor


معنی : سازوارگر، وفقدهنده، جرح و تعدیل کننده
معانی دیگر : سازوارگر، وفق دهنده، جرح و تعدیل کننده

انگلیسی به فارسی

آداپتور، سازوارگر، وفقدهنده، جرح و تعدیل کننده


سازوارگر، وفق‌دهنده، جرح و تعدیل‌کننده


انگلیسی به انگلیسی

• one who adapts; device which connects parts of different size or design; accessory which converts a machine or tool to a new or modified use
an adaptor is a device that connects two or more electrical plugs to the same socket.
an adaptor is also a kind of electrical plug which enables you to use a device whose plug does not match the socket.
a mains adaptor is a kind of electrical lead which enables you to use mains electricity to power equipment which is usually battery operated

دیکشنری تخصصی

[سینما] مبدل - تبدیل کننده - آداپتور
[نساجی] سر گیره بوبین (در اتوکونر) - وقف دهنده - ترانسفورماتور کاهنده ولتاژ

مترادف و متضاد

سازوارگر (اسم)
adapter, adaptor

وفق دهنده (اسم)
adapter, adaptor

جرح و تعدیل کننده (اسم)
adapter, adaptor

جملات نمونه

1. Optional accessories include a car battery adaptor, car stereo cassette adaptor and car mount kit.
[ترجمه ترگمان]لوازم جانبی اختیاری شامل آداپتور باتری خودرو، آداپتور ضبط استریو و کیت سوار خودرو می باشد
[ترجمه گوگل]لوازم جانبی اختیاری شامل یک آداپتور باطری خودرو، آداپتور کیس ماشین استریو و ماشین سواری کیت است

2. A plastic dust extraction adaptor is included as standard.
[ترجمه ترگمان]یک آداپتور استخراج گرد و غبار پلاستیکی به عنوان استاندارد در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]آداپتور استخراج گرد و غبار پلاستیکی به عنوان استاندارد گنجانده شده است

3. You then plug your appliance into the adaptor - absolutely no wiring or electrical know-how is needed.
[ترجمه ترگمان]سپس لوازم خود را به داخل آداپتور وصل می کنید - قطعا هیچ سیم کشی و یا منبع برق مورد نیاز نیست
[ترجمه گوگل]سپس دستگاه خود را به آداپتور وصل کنید - کاملا سیم کشی و یا دانش فنی برق مورد نیاز نیست

4. Assemble module adaptor hand tight to bottom half.
[ترجمه ترگمان]شکل آداپتور آداپتور را به نیمه پایینی وصل کنید
[ترجمه گوگل]آداپتور آداپتور را به سمت پایین تنگ کنید

5. Those tie-in and adaptor regularly drop out on secular cyclical loading, impulsion and vibration force, even breaking.
[ترجمه ترگمان]آن تساوی و آداپتور به طور منظم در بار بارگیری چرخه ای سکولار، impulsion و نیروی ارتعاشی، حتی شکسته می شوند
[ترجمه گوگل]این کراوات و آداپتور به طور منظم بر روی بارگذاری سیکولار سیکلاری، نیروی ضربه و ارتعاش، حتی شکستن رها می کنند

6. The method to design the CAN network adaptor with USB interface isdiscussed.
[ترجمه ترگمان]روش طراحی آداپتور شبکه CAN با رابط یواس بی isdiscussed
[ترجمه گوگل]روش برای طراحی آداپتور شبکه CAN با رابط USB مورد بحث قرار گرفته است

7. Sweat tubing to adaptor before fitting adaptor to water connection.
[ترجمه ترگمان]قرار است قبل از وصل کردن آداپتور به اتصال آب، عرق به صورت آداپتور ضمیمه شود
[ترجمه گوگل]قبل از نصب آداپتور به اتصال آب، لوله را به آداپتور فشار دهید

8. This universal adaptor is a compact one piece unit with 4 international adaptors, and provides a child protection safety shutter, power indicator light and surge protector.
[ترجمه ترگمان]این آداپتور جهانی یک واحد یک واحد فشرده با ۴ adaptors بین المللی است و یک محافظ ایمنی برای محافظت از کودکان، نور شاخص قدرت و محافظ موج را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این آداپتور جهانی یک واحد یکپارچه جمع و جور با 4 آداپتور بین المللی است و شاتر ایمنی کودک، چراغ نشانگر قدرت و محافظ جریان را فراهم می کند

9. We mainly make nuts, linker, adaptor, pipe, clamps, handles, volutes and other precious casting products.
[ترجمه ترگمان]ما عمدتا آجیل، لینکر، آداپتور، لوله، clamps، handles، volutes و سایر محصولات قالب ریزی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما عمدتا آجیل، لینک، آداپتور، لوله، بست، دسته، volutes و دیگر محصولات ریخته گری گرانبها

10. ATM adaptor is the key of user and network interface.
[ترجمه ترگمان]آداپتور ATM کلید رابط کاربر و شبکه است
[ترجمه گوگل]آداپتور ATM کلید استفاده از رابط کاربر و شبکه است

11. Bath towel, adaptor, mineral water, shopping bag, toothbrush, a baby - sitter, pressing service after pm.
[ترجمه ترگمان]حوله حمام، آداپتور، آب معدنی، کیسه خرید، مسواک، یک پرستار بچه، بعد از بعد از ظهر
[ترجمه گوگل]حوله حوله، آداپتور، آب معدنی، کیسه خرید، مسواک، یک نوزاد، سرویس پرس بعد از ساعت

12. The controllable adaptor includes casing and connecting circuit inside the casing, and features that partial connecting circuit is provided with serial control switch controlled outer control signal.
[ترجمه ترگمان]آداپتور قابل کنترل شامل غلاف و اتصال اتصال درون غلاف است و ویژگی هایی که مدار اتصال جزیی با سیگنال کنترل خارجی کنترل خارجی را تامین می کند
[ترجمه گوگل]آداپتور کنترل شامل پوشش و مدار اتصال درون پوشش و ویژگی هایی است که مدار اتصال جزئی آن با سیگنال کنترل بیرونی کنترل سوئیچ کنترل سریال ارائه شده است

13. The adaptor of rotary torque sensor is subject to damage.
[ترجمه ترگمان]آداپتور سنسور گشتاور چرخشی مورد آسیب قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]آداپتور سنسور گشتاور چرخشی در معرض آسیب قرار می گیرد

14. Adaptor can be used host computer mainframe and assistant equipment of extend switch much connector jack.
[ترجمه ترگمان]adaptor را می توان برای استفاده از ابزار کامپیوتر پردازنده و نیز تجهیزات مورد استفاده قرار داد تا بتوان آن را به صورت اتصال دهنده استفاده نمود
[ترجمه گوگل]آداپتور را می توان از رایانه اصلی رایانه میزبان و تجهیزات دستیار برای گسترش سوئیچ جک کانکتور استفاده کرد

15. Open test cock Installing EZ - TC adaptor opens test cock
[ترجمه ترگمان]راه اندازی یک خروس آزمایش باز در حال نصب کننده EZ - TC یک خروس آزمایش را باز می کند
[ترجمه گوگل]آزمایش خروس باز کردن نصب EZ - TC آداپتور خروس آزمون را باز می کند

پیشنهاد کاربران

تطبیق دهنده

adaptor:ادابتور یا وفق دهنده.
adapt:وفق دادن.
از این رو به دستگاه هایی مثل شارژر ها اداپتور می گویندچون این وسایل برق شهری را به برق مورد نیاز وسایلی چون موبایل وفق می دهند که در فارسی بیشتر به عنوان مبدل و تبدیل کننده شناخته می شود. در ضمن این کلمه ی فارسی نیست که بعضی ها ان را آدابتور می خوانند گویا مثلا از کلمه آداب جمع ادب گرفته شده است. مثل لپ تاپ که خیال می کنند که لب است و تاب.

آداپتور - سر شارژر - کلگی
adaptor
1.
a device for connecting pieces of equipment that cannot be connected directly.
"the adapter converts the lens focal length to 5. 5 mm"

2.
a person who adapts a text to make it suitable for filming, broadcasting, or the stage


Adapter را با Adopter اشتباه نگیرید


کلمات دیگر: