کلمه جو
صفحه اصلی

acclamation


معنی : تحسین، تحسین و شادی، احسنت، افرین، اخذ رای زبانی
معانی دیگر : هورا، کف زدن، ابراز احساسات، هلهله، شادباش، آفرین، تشویق، استقبال، رای شفاهی، اخذ رای زبانی (از طریق کف زدن و هلهله و بدون شمارش آرا)

انگلیسی به فارسی

آفرین، تحسین، احسنت، تحسین و شادی، اخذ رأی زبانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: acclamatory (adj.)
(1) تعریف: enthusiastic applause; loud expression of approval.
مترادف: acclaim, plaudits
مشابه: applause, bravo, cheers, curtain call, hand, ovation

- The orchestra's performance was followed by thunderous acclamation.
[ترجمه ترگمان] نمایش ارکستر با هلهله thunderous دنبال می شد
[ترجمه گوگل] عملکرد ارکستر به دنبال انعکاس رعد و برق بود

(2) تعریف: a vote by voice or applause, showing virtually unanimous approval.
مترادف: acclaim
مشابه: approval

• shout of approval, applause, praise; affirmative vote by cheers or applause
acclamation is a noisy or enthusiastic expression of approval.

مترادف و متضاد

تحسین (اسم)
acclaim, praise, admiration, applause, acclamation

تحسین و شادی (اسم)
acclamation

احسنت (اسم)
acclamation

افرین (اسم)
acclamation

اخذ رای زبانی (اسم)
acclamation

enthusiastic expression of approval


Synonyms: acclaim, adulation, applause, approbation, big hand, cheer, cheering, cheers, hand, honor, jubilation, laudation, ovation, plaudits, salutation, standing O, tribute


Antonyms: disapproval;


جملات نمونه

1. she was elected by acclamation
با رای شفاهی انتخاب شد.

2. all her statements were greeted with acclamation
همه ی اظهاراتش با تحسین و کف زدن حضار مواجه شد.

3. All her remarks were greeted with acclamation.
[ترجمه ترگمان]تمام سخنان او با تحسین و تحسین استقبال شد
[ترجمه گوگل]همه اظهاراتش با تبصره ای پذیرفته شد

4. The news was greeted with considerable popular acclamation.
[ترجمه ترگمان]این خبر با acclamation بسیار معروف مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اخبار با تمجید قابل ملاحظه ای محبوب به سر می برد

5. The decision was taken by acclamation .
[ترجمه ترگمان]این تصمیم با acclamation گرفته شد
[ترجمه گوگل]این تصمیم با تصویب قطعنامه تصویب شد

6. The resolution will be adopted by acclamation.
[ترجمه ترگمان]این تصمیم با هلهله و تشویق پذیرفته خواهد شد
[ترجمه گوگل]قطعنامه با تصویب قطعنامه تصویب خواهد شد

7. The Cornhuskers were No. 1 by acclamation.
[ترجمه ترگمان]The شماره ۱ با تحسین و تحسین به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]Cornhuskers شماره 1 با تایید موافقت نامه

8. The decision was taken by voice acclamation at a private session of the Democratic representatives.
[ترجمه ترگمان]این تصمیم توسط هلهله، در جلسه خصوصی نمایندگان دموکرات، گرفته شد
[ترجمه گوگل]این تصمیم با توافق صریح در جلسه خصوصی نمایندگان دموکرات انجام شد

9. In hiddenness we do not receive human acclamation, admiration, support, or encouragement.
[ترجمه ترگمان]در hiddenness، ما acclamation انسانی، تحسین، حمایت، یا تشویق را دریافت نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما در پنهان بودن، تسلیم، تحسین، حمایت یا تشویق انسانی را نمی پذیریم

10. Honor comes in a continuous stream and acclamation keeps lasting.
[ترجمه ترگمان]افتخار در جریان پیوسته و acclamation است که دوام می آورد
[ترجمه گوگل]افتخار می آید در یک جریان مداوم و تعهد طولانی است

11. When Christ shall come, with shout of acclamation.
[ترجمه ترگمان]وقتی مسیح بیاید، با فریاد تحسین و تحسین خواهد آمد
[ترجمه گوگل]هنگامی که مسیح می آید، با فریاد اعتراض

12. The slate was approved by acclamation during the closing general session of the meeting.
[ترجمه ترگمان]در پایان جلسه عمومی این جلسه، این لوح با acclamation مورد تایید قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این جلسه در جلسه عمومی جلسه جلسه با تصویب مجوز تصویب شد

13. The reform resolution was adopted by acclamation.
[ترجمه ترگمان]این تصمیم اصلاحات با هلهله و تشویق پذیرفته شد
[ترجمه گوگل]قطعنامه اصلاحیه با تصویب قطعنامه تصویب شد

14. The motion was carried by acclamation.
[ترجمه ترگمان]این حرکت او را تحسین می کرد
[ترجمه گوگل]این حرکت توسط موافقت نامه انجام شد

15. This is the applause acclamation that I want.
[ترجمه ترگمان] این تشویق acclamation که من می خوام
[ترجمه گوگل]این منافع تشویق است که من می خواهم

All her statements were greeted with acclamation.

همه‌ی اظهاراتش با تحسین و کف زدن حضار مواجه شد.


She was elected by acclamation.

با رأی شفاهی انتخاب شد.


پیشنهاد کاربران

آفرین گفتن

تحسین و تمجید

acclamation ( noun ) = تشویق، تحسین، تجلیل، رای شفاهی ( با کف زدن و تشویق بدون شمارش آرا )

examples:
1. George Berthe was elected by acclamation for a third term as corporate secretary of Makivik.
جورج برته با تحسین برای سومین بار به عنوان دبیر شرکت Makivik انتخاب شد.
2. He could, I suppose, quit before Labour's annual conference in September, allowing Brown to replace him by acclamation
فکر می کنم او می تواند قبل از کنفرانس سالانه کارگران در ماه سپتامبر کناره گیری کند و به براون اجازه می دهد تا با تجلیل ( تحسین ) جایگزین او شود.




کلمات دیگر: