کلمه جو
صفحه اصلی

pill


معنی : دانه، حب، قرص، حب دارو، حب ساختن
معانی دیگر : (دارو) قرص، (هر چیز ناخوشایند و چاره ناپذیر) تلخ دارو، چیز ناگوار، به صورت گلوله ی پشمی یا پنبه ای در آمدن، هر چیز قرص مانند، رجوع شود به: cannonball، (خودمانی) آدم مزاحم، موی دماغ، سر خر، (تریاک کشیدن) یک بست، (روی پارچه و جامه ی مستعمل) گلوله ی پشم یا پنبه، قلمبه، به صورت قرص درآمدن یا در آوردن، چونه کردن (به صورت گردله های ریز)، (قدیمی) تاراج، چپاول، یغما

انگلیسی به فارسی

حب، حب دارو، دانه، حب ساختن


قرص، حب، حب دارو، دانه، حب ساختن


انگلیسی به انگلیسی

• make into small balls; dose with pills; blackball (slang)
tablet, small piece of medication that is intended to be swallowed; oral contraceptive; (slang) dull person
a pill is a small, round mass of medicine that you swallow.
the pill is a type of drug that women can take regularly to prevent pregnancy.
if you describe an event or situation as a bitter pill, or say that it is a bitter pill to swallow, you mean that it is very disappointing or unpleasant.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] گل حفاری غلیظ یک واژه انگلیسی برای استخر،رودخانه یا جویباری کوچک.
[نساجی] پرزدار کردن سطح پارچه
[پلیمر] پرزدانه

مترادف و متضاد

دانه (اسم)
grain, kernel, bait, seed, granulation, bean, piece, granule, berry, pill, birdseed, furuncle, rash, whelk, knurl, currant, semen

حب (اسم)
grain, berry, pill

قرص (اسم)
pellet, pill, cake, tablet, disk, disc

حب دارو (اسم)
pill

حب ساختن (فعل)
pill, form into pill

capsule of medicine


Synonyms: bolus, dose, lozenge, medicine, pellet, pilule, tablet, troche


person who is annoying


Synonyms: bore, drag, nuisance, pain, pain in the neck, pest, trial


جملات نمونه

two vitamin pills

دو قرص ویتامین


three pills a day: morning, noon and evening

روزی سه قرص: صبح و ظهر و شب


1. a pill that relieves pain
قرصی که درد را فرو می نشاند

2. a pill warranted to cure measles
قرصی که ضمانت شده سرخک را درمان کند

3. the pill medicined his agitated nerves
آن قرص اعصاب متشنج او را آرام کرد.

4. this pill contains all of the essential vitamins and minerals
این قرص حاوی همه ی ویتامین ها و مواد معدنی اصلی می باشد.

5. this pill will lessen your pain
این قرص درد شما را کم خواهد کرد.

6. this pill will relax you
این قرص (اعصاب) تو را آرام خواهد کرد.

7. the pill
(عامیانه) قرص ضد آبستنی،داروی جلوگیری (از آبستنی)

8. take one pill at noon and one at night
یک قرص ظهر و یک قرص شب بخورید.

9. this sleeping pill acts very soon
این قرص خواب زود اثر می کند.

10. a bitter pill to swallow
داروی تلخی که باید فرو داده شود،کار ناخوشایند ولی لازم،جام زهر

11. the rejection of his marriage offer was a bitter pill to swallow
رد شدن درخواست ازدواج او برایش ناگوار بود.

12. sweaters made of wool yarns may have a tendency to pill
روی ژاکت هایی که از نخ پشم درست شده اند ممکن است گلوله های پشمی به وجود بیاید.

13. Defeat in the election was a bitter pill for him to swallow.
[ترجمه ترگمان]شکست در انتخابات قرص تلخی بود که او را ببلعد
[ترجمه گوگل]شکست در انتخابات یک قرص تلخ برای او بود

14. Jennifer was being such a pill today.
[ترجمه ترگمان]جنیفر امروز خیلی قرص خورده بود
[ترجمه گوگل]جنیفر امروز چنین قرصی بود

15. Take a pill every three hours.
[ترجمه ترگمان]هر سه ساعت یه قرص مصرف می کنی
[ترجمه گوگل]قرص را هر سه ساعت بیاورید

16. The pill tastes bitter.
[ترجمه ترگمان]قرص ها مزه تلخی دارند
[ترجمه گوگل]قرص طعم تلخ است

17. Come on, get the pill down.
[ترجمه ترگمان]زود باش، قرص رو بیار پایین
[ترجمه گوگل]بیا، قرص رو کم کن

18. Luke can be a real pill sometimes.
[ترجمه ترگمان]لوک بعضی وقت ها میتونه یه قرص واقعی باشه
[ترجمه گوگل]لوقا می تواند یک قرص واقعی باشد

19. My doctor advised me to go on the pill .
[ترجمه ترگمان]دکترم به من توصیه کرد که قرص بخورم
[ترجمه گوگل]دکتر من به من توصیه کرد تا بر روی قرص برود

20. This pill will help to settle your nerves.
[ترجمه ترگمان]این قرص میتونه باعث آرامش اعصاب تو بشه
[ترجمه گوگل]این قرص به اعصاب شما کمک می کند

The rejection of his marriage offer was a bitter pill to swallow.

رد شدن درخواست ازدواج او برایش ناگوار بود.


Sweaters made of wool yarns may have a tendency to pill.

روی ژاکت‌هایی که از نخ پشم درست شده‌اند ممکن است گلوله‌های پشمی به‌وجود بیاید.


اصطلاحات

the pill

(عامیانه) قرص ضد‌آبستنی، داروی جلوگیری (از آبستنی)


پیشنهاد کاربران

پوست کندن

کپسول ، قرص


قرص روکشدار

be a pill یعنی موی دماغ بودن،
وقتی به کار می بریم که حضور فردی حسابی آزاردهنده است

گلوله ی پشم یا پنبه ( روی پارچه و جامه ی مستعل ) ،
گردله های ریز ( روی لباس پشمی/بافته شده ) ،
پرز،
کرک

She sat there sulking and picking the pills off her sweater

e. g. An empty pill bottle lay on the bedside table
یه جعبه خالی قرص کنار میز رو زمین پهن ه

در اصل pill به معنی قرص است که جمع ان pillsمی باشد pill ( قرص، دارو ، حب )

pill ( علوم دارویی )
واژه مصوب: حَب
تعریف: فراورده های دارویی به شکل دانه های گرد و کروی شکل کوچک

ترکی: تیفدیح ،
دونه های ریز توپکی روی لباس/پارچه که بعد از مدتی استفاده ظاهر میشن

Fuzzball
Lint ball

These pesky fabric pills are the result of normal wear and tear

One way to mimimise pilling is to wash cloths inside out


کلمات دیگر: