1. to accompany words with deeds
حرف را با عمل توام کردن
2. Jane was willing to accompany you to the park to go out for a walk.
[ترجمه ترگمان]جین دوست داشت تو را تا پارک همراهی کند تا به گردش برود
[ترجمه گوگل]جین مایل بود شما را به پارک منتقل کند تا برای پیاده روی بیرون بیاید
3. Would you condescend to accompany me?
[ترجمه ترگمان]تو برای همراهی من تواضع می کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید با من همراه شوید؟
4. I am waiting for a person to accompany me for a long time.
[ترجمه راضیه دهقانی زاده] من منتظر فردی هستم که در بلند مدت همراهی ام کند
[ترجمه ترگمان]منتظر کسی هستم که تا مدت زیادی با من همراه شود
[ترجمه گوگل]من منتظر یک فرد برای مدت طولانی همراه من هستم
5. May we accompany you on your walk?
[ترجمه ترگمان]اجازه می دهید که شما را در پیاده روی همراهی کنیم؟
[ترجمه گوگل]ممکن است ما در پیاده روی شما همراهی کنیم؟
6. She was easily persuaded to accompany us.
[ترجمه ترگمان]او به آسانی متقاعد می شد که همراه ما باشد
[ترجمه گوگل]او به راحتی متقاعد شد که ما را همراهی کند
7. Mr Harley is going to accompany his wife for a fitting on Wednesday.
[ترجمه ترگمان]آقای هارلی قصد دارد روز چهارشنبه همسرش را برای یک کار مناسب همراهی کند
[ترجمه گوگل]آقای هارلی در روز چهارشنبه به همراه همسرش همراهی خواهد کرد
8. I have a heart to accompany you to the old.
[ترجمه قاسم آباده ای] قلبی دارم که تا زمان پیری همراهت میشود.
[ترجمه ترگمان]من یک قلب دارم که شما را تا آن خانه همراهی کنم
[ترجمه گوگل]من یک قلب دارم که با تو همراهی کنی
9. I must ask you to accompany me to the police station.
[ترجمه ترگمان]باید از شما خواهش کنم که همراه من به کلانتری برویم
[ترجمه گوگل]من باید از شما بخواهم مرا به ایستگاه پلیس بفرست
10. Who gave me love placid who accompany me to see through the fleeting landscape.
[ترجمه ترگمان]چه کسی به من آرامش داد که با من همراه شد تا از آن منظره زودگذر تماشا کنم
[ترجمه گوگل]چه کسی به من عطا کرد که با من همراهی کند تا بتوانم از طریق چشم انداز پرطرفدار ببینم
11. Who is willing to accompany me crazy,crazy all over the world are touched.
[ترجمه ترگمان]کسی که مایل است با من همراه شود دیوانه و دیوانه همه دنیا تحت تاثیر قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]چه کسی مایل است همراه من با دیوانه، دیوانه در سراسر جهان لمس شود
12. Ken agreed to accompany me on a trip to Africa.
[ترجمه ترگمان]کن قبول کرد که مرا در سفری به آفریقا همراهی کند
[ترجمه گوگل]کن موافقت کرد که من را در سفر به آفریقا همراهی کند
13. Please accompany me on my walk.
[ترجمه ترگمان]لطفا همراه من در پیاده روی همراهی کنید
[ترجمه گوگل]لطفا با پیاده روی من همراه شوید
14. Love a flower bloom to accompany it, love a man to accompany him to stray.
[ترجمه ترگمان]عشق یک گل را دوست داشته باشد تا با آن همراهی کند، عشق مردی باشد که او را همراهی کند تا سرگردان شود
[ترجمه گوگل]عشق یک شکوفه گل به همراه آن، دوست داشتن یک مرد به همراه او به ولگرد
15. "May I accompany you to the ball?" he asked her.
[ترجمه پردیس] میتوانم تورا برای مجلس رقص همراهی کنم؟او ( مرد ) از او ( زن ) پرسید
[ترجمه ترگمان]\"می تونم تو رو با توپ همراهی کنم؟\" او از او پرسید \"
[ترجمه گوگل]'من می توانم شما را به توپ همراهی؟' اواز او پرسید
16. Would you like me to accompany you to your room?
[ترجمه ترگمان]میل دارید شما را تا اتاق شما همراهی کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا دوست دارید که من به همراه شما به اتاق شما برگردم؟