کلمه جو
صفحه اصلی

default


معنی : کوتاهی، غیاب، قصور، غفلت، نکول کردن
معانی دیگر : (در دادگاه یا مسابقه و غیره) غیبت، عدم حضور، غیب کردن، حاضر نشدن، غایب بودن، (مهجور) فقدان، (بدهی) عدم پرداخت، قصور در پرداخت بدهی

انگلیسی به فارسی

کوتاهی، سستی، غفلت، نکول کردن


قرارداد، قراردادی


به طور پیش فرض، قصور، غیاب، کوتاهی، غفلت، نکول کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: failure to take positive action; neglect.
مشابه: indifference, neglect, omission

- He had not actively decided to close his account; it was a choice made by default.
[ترجمه پرویز پارسافر] او در واقع تصمیمی به بستن حساب خود نگرفته بود وآن گزینه در نتیجه ی بی تصمیمی بود.
[ترجمه رضا موحدی] او به صورت بالفعل تصمیم به بستن حساب خود نگرفته بود; در واقع آن گزینه ای بالقوه بود.
[ترجمه ترگمان] او به طور فعال تصمیم نگرفته بود حساب خود را ببندد؛ این تصمیمی بود که به طور پیش فرض گرفته شد
[ترجمه گوگل] او به طور فعال تصمیم به بستن حساب کاربری خود نکرد این انتخاب به صورت پیش فرض انجام شد

(2) تعریف: failure to perform an action or fulfill an obligation that is legally or morally required, esp. the obligation of paying money that is owed.
مترادف: delinquency
مشابه: dereliction, neglect, noncompliance, nonfeasance, nonpayment

- In the case of default on your home loan, the bank may end up taking possession of your property.
[ترجمه رسول حسین بگی] در صورت قصور در پرداخت وام خونتون، بانک ممکنه آخرسر ملک شما رو تصرف کنه
[ترجمه ترگمان] در صورت پیش فرض گرفتن وام مسکن، بانک می تواند دارایی خود را به دست آورد
[ترجمه گوگل] در مورد پیش فرض وام خانه شما، بانک ممکن است مالکیت شما را در اختیار بگیرد

(3) تعریف: the state of having failed to pay an amount owed within an allotted amount of time.

- The bank will not grant you a loan if it finds you in default with respect to other creditors.
[ترجمه ترگمان] این بانک اگر شما را با توجه به سایر طلبکاران در نظر بگیرید، یک وام به شما اعطا نخواهد کرد
[ترجمه گوگل] این بانک در صورتی که به طور پیش فرض با توجه به دیگر طلبکاران به شما وام می دهد، وام شما را به شما تحمیل نمی کند

(4) تعریف: failure to attend a court session when summoned.
مشابه: absence, neglect, nonattendance

- Because of the default of the tenant, and with no acceptable excuse made to the court, the landlord won his case for eviction.
[ترجمه ترگمان] به دلیل قصور مستاجر، و بدون هیچ بهانه قابل قبولی برای دادگاه، صاحب مسافرخانه پرونده خود را برای اخراج به دست آورد
[ترجمه گوگل] به دلیل پیش فرض مستاجر و بدون هیچ اتهامی قابل قبول در دادگاه، صاحبخانه پرونده اش را برای اخراج به دست آورد

(5) تعریف: failure to participate in or play to the finish a scheduled athletic event or other contest.
مترادف: forfeiture
مشابه: neglect

- The team did not arrive on time to play, so they lost the game by default.
[ترجمه ترگمان] تیم نتوانست برای بازی به موقع برسد، بنابراین آن ها بازی را به طور پیش فرض از دست دادند
[ترجمه گوگل] تیم به موقع وارد بازی نشد، بنابراین پیش فرض بازی را از دست دادند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: defaults, defaulting, defaulted
(1) تعریف: to fail to perform an action or fulfill an obligation legally or morally required, esp. to fail to pay money that is owed.
مشابه: cop out, fail, lapse, shirk, sidestep

- There is a substantial penalty if you default on your payments to the bank.
[ترجمه ترگمان] اگر در پرداخت بدهی خود به بانک قصور کنید، یک جریمه مهم وجود دارد
[ترجمه گوگل] مجازات قابل توجهی وجود دارد اگر شما به طور پیش فرض پرداخت خود را به بانک انجام دهید

(2) تعریف: to fail to attend a court session when summoned.
مشابه: absent oneself

- If you default, you will probably lose your case.
[ترجمه ترگمان] اگر به طور پیش فرض شکست بخورید، احتمالا پرونده تان را از دست خواهید داد
[ترجمه گوگل] اگر شما به طور پیش فرض، احتمالا پرونده شما را از دست خواهید داد

(3) تعریف: to fail to participate in or to play to the finish a scheduled athletic event or other contest.

- We only won because the other team defaulted.
[ترجمه ترگمان] ما فقط به این دلیل پیروز شدیم که تیم دیگر نتوانست
[ترجمه گوگل] ما فقط برنده شدیم چون تیم دیگری پیش بینی کرد

(4) تعریف: to lose a game, match, or the like for this reason.
مشابه: lose

- We were upset that we defaulted because we knew we could have beaten that team.
[ترجمه ترگمان] ما از عدم پرداخت دیون ناراحت بودیم، زیرا می دانستیم که می توانیم آن تیم را شکست بدهیم
[ترجمه گوگل] ما ناراحت شدیم که پیش بینی کردیم زیرا می دانستیم که می توانستیم این تیم را مورد ضرب و شتم قرار دهیم
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to fail to perform or fulfill.
مترادف: evade, neglect
مشابه: avoid, dodge, shirk, sidestep

(2) تعریف: to lose (a case) by failing to attend a court session.
مترادف: forfeit

(3) تعریف: to fail to participate in or play to the finish (an athletic event or other contest).

(4) تعریف: to lose (a game, match, or the like) for this reason.
مشابه: forfeit, lose, relinquish
صفت ( adjective )
مشتقات: defaulter (n.)
• : تعریف: in computing, selected automatically by a program or device in the absence of an active selection by the user.

- The default font size is too small for my grandfather to read.
[ترجمه ترگمان] اندازه قلم پیش فرض برای پدربزرگ من بسیار کوچک است
[ترجمه گوگل] اندازه فونت پیش فرض برای خواندن پدربزرگ خیلی کوچک است

• failure to perform a duty; failure to pay on time; failure to appear in court; option on a computer which is automatically selected unless a user selects a different option
fail to perform a duty; fail to pay on time; fail to appear in court
if you default, you fail to do something that you are legally supposed to do, such as make a payment that you owe.
if something happens by default, it happens only because something else has not happened.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] عدم پرداخت
[کامپیوتر] پیش فرش ؛ قراردادی ؛ قرار داد - پیش فرض - فرضی که توسط کامپیوتر ایجاد می شود، مگر اینکه دستورالعملی خلاف آن توسط کاربر ارئه شود. مثلاً ممکن است یک برنامه کلمه پرداز در مورد طول صفحه، فاصله ی خطوط از یکدیگر و ... پیش فرض هایی داشته باشد، که کاربر می تواند با صدور فرمانهای خاصی آنها را تغییر دهد.
[زمین شناسی] کوتاهی،قصور،قراردادی، پیش فرض مقدار اختصاص یافته به پارامتری متغیر توسط سیستم.
[حقوق] عدم حضور در دادگاه یا عدم دفاع، عدم پرداخت دین در سررسید، عدم ایفای تعهد، قصور، تخلف

مترادف و متضاد

Synonyms: absence, blemish, blunder, dearth, defect, deficiency, delinquency, dereliction, disregard, error, fault, imperfection, inadequacy, insufficiency, lack, lapse, miss, neglect, nonpayment, offense, omission, overlooking, oversight, privation, shortcoming, slight, transgression, vice, weakness, wrongdoing


کوتاهی (اسم)
brevity, compendium, abridgment, failure, default, delinquency, transience, compend

غیاب (اسم)
default, absence

قصور (اسم)
defect, failure, default, delinquency, deficiency, debt, cunctation, negligence, shortcoming, laches, pretermission

غفلت (اسم)
default, inadvertence, omission, negligence, neglect, inadvertency, laches

نکول کردن (فعل)
default

failure; want


Antonyms: advantage, payment, perfection, satisfaction, success


dodge payment


Synonyms: bilk, defraud, dishonor, evade, fail, leave town, meet under arch, neglect, put on the cuff, rat, repudiate, run out on, see in the alley, shirk, skate, skip, skip out on, stiff, swindle, welch, welsh


Antonyms: pay


جملات نمونه

1. The company is in default on its loan agreement.
[ترجمه ترگمان]شرکت در قرارداد وام خود قصور می کند
[ترجمه گوگل]این شرکت پیش فرض قرارداد وام خود است

2. What do you use as your default browser?
[ترجمه پرویز پارسافر] معمولا از کدام مرورگراستفاده میکنید؟
[ترجمه ترگمان]از چه چیزی به عنوان مرورگر پیش فرض خود استفاده می کنید؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی به عنوان مرورگر پیش فرض شما استفاده می کنید؟

3. He lost the tennis match by default.
[ترجمه آرش] او بازی تنیس را به دلیل عدم حضور حریف از دست داد.
[ترجمه ترگمان]او بازی تنیس را به طور پیش فرض از دست داد
[ترجمه گوگل]او پیش فرض بازی تنیس را از دست داد

4. The company is in default on the loan.
[ترجمه پرویز پارسافر] این شرکت در پرداخت وام قصور کرده است.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در پرداخت وام قرار دارد
[ترجمه گوگل]این شرکت به طور پیش فرض بر روی وام است

5. People who default on their mortgage repayments may have their home repossessed.
[ترجمه پرویز پارسافر] افرادی که در پرداخت وام مسکن خود قصور می ورزند ممکن است که خانه شان را از دست بدهند ( یعنی بانک خانه شان را پس بگیرد
[ترجمه ترگمان]افرادی که در بازپرداخت وام مسکن خود قصور می کنند ممکن است خانه خود را پس بگیرند
[ترجمه گوگل]افرادی که بر روی بازپرداخت وام های خود متوقف می شوند ممکن است خانه خود را بازپرداخت کنند

6. He was acquitted in default of strong evidence of his guilt.
[ترجمه پرویز پارسافر] او به دلیل عدم وجود شواهد قوی در مورد جرمش تبرئه شد.
[ترجمه ترگمان]او به دلیل وجود شواهد قوی از جرم خود تبرئه شد
[ترجمه گوگل]او به اتهام تایید قوی از گناه او تبرئه شد

7. They accepted what he had said in default of any evidence to disprove it.
[ترجمه پرویز پارسافر] آن ها آنچه را که اوگفته بود ، به دلیل عدم وجود هیچ مدرکی برای رد سخنانش، پذیرفتند.
[ترجمه ترگمان]آن ها آنچه را که او در عدم تایید هر گونه مدرکی برای رد آن گفته بود پذیرفتند
[ترجمه گوگل]آنها قبول کرده اند که پیش از هر گونه مدرکی مبنی بر رد آن، گفته شده است

8. You can change the default settings to suit your needs.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید تنظیمات پیش فرض را برای متناسب کردن نیازهای خود تغییر دهید
[ترجمه گوگل]شما می توانید تنظیمات پیش فرض را با توجه به نیازهای خود تغییر دهید

9. Unless something else happens, the default is to meet at the hotel at 00 p. m.
[ترجمه ترگمان]مگر این که چیز دیگری اتفاق بیفتد، عدم پرداخت بدهی در هتل در ساعت ۰۰ بعد از ظهر است متر
[ترجمه گوگل]به غیر از اینکه چیز دیگری اتفاق می افتد، پیش فرض این است که در ساعت 00 صبح در هتل بمانید متر

10. The computer will take '0' as the default value, unless you type in something different.
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر به عنوان مقدار پیش فرض ۰ خواهد گرفت، مگر این که شما چیزی متفاوت از آن تایپ کنید
[ترجمه گوگل]رایانه 0 را به عنوان مقدار پیش فرض می گیرد، مگر اینکه چیزی متفاوت از آن تایپ کنید

11. The default is usually the setting that most users would probably choose.
[ترجمه ترگمان]پیش فرض این است که اغلب کاربران ترجیح می دهند که انتخاب کنند
[ترجمه گوگل]پیش فرض معمولا تنظیماتی است که اکثر کاربران احتمالا انتخاب می کنند

12. The default toolbox contains tools for drawing lots of different shapes.
[ترجمه ترگمان]جعبه ابزار پیش فرض حاوی ابزارهایی برای طراحی اشکال مختلف است
[ترجمه گوگل]جعبه ابزار به طور پیش فرض حاوی ابزار برای طراحی اشکال مختلف است

13. In default of experts'help, we shall have to rely on our own efforts.
[ترجمه ترگمان]به طور پیش فرض کمک متخصصان، ما باید به تلاش های خود تکیه کنیم
[ترجمه گوگل]به طور پیش فرض از کمک های متخصص، ما باید تلاش های خود را تکیه کنیم

14. He lost the world title by default.
[ترجمه ترگمان]او عنوان جهانی را به طور پیش فرض از دست داد
[ترجمه گوگل]او به طور پیش فرض عنوان جهان را از دست داد

15. Any default on your mortgage repayments may mean you will lose your house.
[ترجمه ترگمان]هر گونه قصور در بازپرداخت وام مسکن ممکن است به این معنی باشد که خانه خود را از دست خواهید داد
[ترجمه گوگل]هر پیشنهادی برای بازپرداخت وامهای شما ممکن است به این معنی باشد که خانه خود را از دست خواهید داد

پیشنهاد کاربران

پیش فرض
قراردادی

به طور پیش فرض

پیش گزیده

by default = به طور پیشفرض

( در معنای فعل ) رجوع کردن، برگشتن
معادل Return, revert:
I would too often default to my instinct
اغلب ( بطور ذاتی ) به غرایزم رجوع میکنم
در معنای اسمی۱ ) , بی اختیار ، خودبخودی
Spontaneous، impulsive
2 ) ثابت، استوار، متداول
Constant, stable, conventional, ordinary


پیش انگار، پیش انگاره

قصور ورزیدن در پرداخت بدهی ، قاصر ماندن/بودن در پرداخت بدهی

بنیادی
بنیادین

نکول

پیش فرض


به طور پیش فرض و خودکار کاری را انجام دادن

to fail to pay money that you owe at the right time

پیش فرض، انگاره

از پیش تایین شده

پیش بینی

نکول بدهی
عدم ایفای تعهدات


کلمات دیگر: