کلمه جو
صفحه اصلی

abstinence


معنی : خود داری، پرهیز، ریاضت، پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
معانی دیگر : پارسایی، کف نفس، خویشتنداری، (در غذا و نوشیدنی ها) پرهیز کردن، میانه روی کردن، (کاتولیک) خودداری از گوشت خواری در روزهای خاصی از هفته

انگلیسی به فارسی

پرهیز، خودداری، ریاضت، پرهیز از استعمال مشروبات الکلی


استراحت، پرهیز، ریاضت، خود داری، پرهیز از استعمال مشروبات الکلی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: abstinent (adj.), abstinently (adv.)
(1) تعریف: the denial of satisfaction of one's appetites, esp. the appetite for certain foods, drugs, or sexual activity.
مترادف: abstention
متضاد: indulgence, self-indulgence
مشابه: asceticism, austerity, celibacy, chastity, continence, fast, forbearance, renunciation, restraint, self-abnegation, self-control, self-denial, self-discipline, self-restraint, self-sacrifice, sobriety, teetotalism, temperance

- Her doctor recommended abstinence from salty and fatty foods.
[ترجمه ترگمان] پزشک او پرهیز از غذاهای شور و چرب را توصیه کرد
[ترجمه گوگل] دکترش توصیه کرد که از غذاهای سالم و چرب باقی بماند
- Sexual abstinence is required of Catholic priests.
[ترجمه ترگمان] پرهیز جنسی از کشیش های کاتولیک لازم است
[ترجمه گوگل] استقبال جنسی از کشیش های کاتولیک نیاز است

(2) تعریف: a refraining from consumption of alcohol.
مترادف: sobriety, teetotalism, temperance
مشابه: abstention, avoidance, forbearance, prohibition, renunciation

- To prevent fetal alcohol syndrome, abstinence is recommended during pregnancy.
[ترجمه ترگمان] برای جلوگیری از سندرم پیش از الکل در دوران بارداری توصیه می شود
[ترجمه گوگل] برای جلوگیری از سندرم الکل جنین، حاملگی توصیه می شود در طول بارداری

• self-restraint, forbearance, avoidance
abstinence is the practice of not having something you enjoy, such as alcoholic drinks.

مترادف و متضاد

خودداری (اسم)
self-command, self-control, continence, abstention, restraint, abstinence, equanimity, forbearance, composure, self-government, self-possession, mastery of oneself, self-repression, self-restraint

پرهیز (اسم)
abstinence, regimen, austerity, diet

ریاضت (اسم)
mortification, abstinence, austerity, yoga, penance, ascesis

پرهیز از استعمال مشروبات الکلی (اسم)
abstinence

restraint from desires, especially physical desires


Synonyms: abnegation, abstaining, abstemiousness, asceticism, avoidance, chastity, continence, fasting, forbearance, frugality, moderation, refraining, renunciation, self-control, self-denial, self-restraint, soberness, sobriety, teetotalism, temperance


Antonyms: drunkenness, excess, indulgence, intemperance, intoxication, revelry, self-indulgence


جملات نمونه

1. The patient should practice total abstinence from smoking.
[ترجمه محمد داودي] بیمار باید از سیگار کشیدن پرهیز کامل داشته باشد.
[ترجمه ترگمان]بیمار باید کل پرهیز از سیگار کشیدن را تمرین کند
[ترجمه گوگل]بیمار باید سستی کامل از سیگار کشیدن داشته باشد

2. The best way to avoid pregnancy is total abstinence from sex.
[ترجمه محمد داودي] بهترین راه برای جلوگیری از بارداری، پرهیز کامل از رابطة جنسی است
[ترجمه ترگمان]بهترین راه برای جلوگیری از بارداری کل پرهیز از سکس است
[ترجمه گوگل]بهترین راه برای جلوگیری از بارداری، قطع کامل از جنس است

3. Abstinence is the best medicine.
[ترجمه حسین] پرهیز بهترین درمان
[ترجمه ترگمان]Abstinence بهترین دارو است
[ترجمه گوگل]استعمال بهترین دارو است

4. The best way to avoid pregnancy was total abstinence from sex.
[ترجمه ترگمان]بهترین راه برای اجتناب از بارداری، پرهیز از سکس است
[ترجمه گوگل]بهترین راه برای جلوگیری از بارداری، قطع کامل از جنس بود

5. Abstinence, abstemiousness and a carefully controlled diet keep them in one piece.
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی Abstinence، abstemiousness و رژیم غذایی با دقت کنترل شده، آن ها را در یک قطعه نگه می دارد
[ترجمه گوگل]خودداری، انحطاط و رژیم با دقت کنترل شده آنها را در یک قطعه نگه می دارد

6. Total abstinence from any sweeteners can cure a sweet tooth permanently - which is much better in the long term.
[ترجمه ترگمان]abstinence از هر sweeteners می تواند یک دندان شیرین را برای همیشه درمان کند - که در دراز مدت بسیار بهتر است
[ترجمه گوگل]رضایت کامل از هر شیرین کننده می تواند دندان شیرین را به طور دائمی درمان کند - که در بلند مدت بسیار بهتر است

7. Perhaps of greater significance, labourism influenced abstinence from the formal political sphere.
[ترجمه ترگمان]شاید از اهمیت بیشتر، labourism بر پرهیز از حوزه سیاسی رسمی تاثیر گذارد
[ترجمه گوگل]شاید مهمتر از همه، کارورزی تحت تاثیر خودداری از حوزه سیاسی رسمی بود

8. Mere logic and abstinence from wishful thinking had enabled Milner to summarise the story of the next sixty years.
[ترجمه ترگمان]منطق مادر و پرهیز از افکار پوچ و واهی باعث شده که میلنر در شصت سال آینده جمع بندی و خلاصه کند
[ترجمه گوگل]منطق و تمجید از تفکر آرزومندانه، میلنر را قادر می سازد که داستان شصت سال آینده را خلاصه کند

9. At sixteen Malins took the total abstinence pledge.
[ترجمه ترگمان]در شانزدهسالگی درجه آزادی کامل را گرفت
[ترجمه گوگل]در شانزده سالگی Malins تعهد خود را از دست داد

10. Continued abstinence from the primary substance or process of addiction.
[ترجمه ترگمان]پرهیز از مواد اولیه یا فرآیند اعتیاد
[ترجمه گوگل]تمسخر از ماده اولیه یا فرایند اعتیاد ادامه دارد

11. His campaigns for total abstinence were based on appeals to reason.
[ترجمه ترگمان]مبارزات او برای جلوگیری از پرهیز از توسل به عقل بنا شده بود
[ترجمه گوگل]کمپین های او برای رهایی کامل از اراده به دلیل استوار بود

12. He Is not commanding abstinence but, as a concession, allowing it under very special and limited circumstances.
[ترجمه ترگمان]او عادت به پرهیز دارد اما به عنوان یک امتیاز، اجازه می دهد که تحت شرایط بسیار خاص و محدود قرار گیرد
[ترجمه گوگل]او فرمانبردار استعفا است، اما به عنوان یک امتیاز، اجازه می دهد آن را تحت شرایط بسیار خاص و محدود

13. Campaigns that have merely preached abstinence have always failed.
[ترجمه ترگمان]مبارزات انتخاباتی که تنها توصیه به پرهیز کرده است همیشه شکست خورده است
[ترجمه گوگل]کمپین هایی که صرفا سلب اعتقاد را مطرح کرده اند، همیشه شکست خورده اند

14. The most marked effect of the abstinence from sleep with this subject was the presence of hallucinations of sight.
[ترجمه ترگمان]The اثر پرهیز از خوابیدن با این موضوع، حضور توهمات بینایی بود
[ترجمه گوگل]مشخص ترین اثر تمایل به ترک از خواب با این موضوع، وجود توهم های دید بود

15. In the early stages of abstinence, people are having a lot of difficulties and craving is most pronounced.
[ترجمه ترگمان]در مراحل اولیه پرهیز، افراد دچار مشکلات زیادی می شوند و نیاز به تمایل بیشتر است
[ترجمه گوگل]در مراحل اولیه رهایی، مردم دچار مشکالت فراوانی هستند و اشتیاق بیشتر به خود می گیرند

پیشنهاد کاربران

محرومیت

خود داری از انجام فعالیت جنسی

abstinence ( اعتیاد )
واژه مصوب: پرهیز
تعریف: 1. خودداری از مصرف مواد با هدف درمان اعتیاد|||2. خودداری از انجام عمل جنسی


کلمات دیگر: