کلمه جو
صفحه اصلی

turn into

انگلیسی به انگلیسی

• change into, become

مترادف و متضاد

Transform into; become


جملات نمونه

1. Patriotism can turn into jingoism and intolerance very quickly.
[ترجمه Sana] به نظر من یعنی میتواند تبدیل به چیزی شود😂😂
[ترجمه 🐾 مهدی صباغ] وطن پرستی میتواند به سرعت تبدیل به وطن پرستی افراطی و تعصب گردد.
[ترجمه ترگمان]Patriotism می توانند به سرعت تبدیل به jingoism و تعصب شوند
[ترجمه گوگل]وطن پرستی می تواند به زودی و به تدریج تحمل کند

2. I saw him turn into the library.
[ترجمه علی] من اونو دیدم که به کتابخانه برگشت
[ترجمه امین] او را دیدم که به کتابخانه وارد شد.
[ترجمه ترگمان]دیدم که به کتابخانه برگشت
[ترجمه گوگل]من دیدم او به کتابخانه تبدیل شده است

3. I want that my love to you will turn into bright sunlight so thatto warm your heart.
[ترجمه ترگمان]من می خواهم که عشق من به شما به نور خورشید روشن تبدیل شود و قلب شما را گرم کند
[ترجمه گوگل]من می خواهم که عشقم به تو به نور آفتاب تبدیل شود تا قلب شما گرم شود

4. Turn into Hope Street and our house is right at the end.
[ترجمه ترگمان]برگرد به خیابان \"هوپ\" و خونه - مون درست سر جاشه
[ترجمه گوگل]به خیابان هوف تبدیل شوید و خانه ما در انتها درست است

5. A film that does not turn into treacle.
[ترجمه Sana] فیلمی که تبدیل به خزانه نمیشود
[ترجمه ترگمان]فیلمی که به شیره قند تبدیل نمی شود
[ترجمه گوگل]یک فیلم که به پتک تبدیل نمی شود

6. Towards the north the woods turn into pine forests.
[ترجمه ترگمان]به سمت شمال جنگل به جنگل های کاج تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]به سمت شمال جنگل به جنگل های کاج تبدیل می شود

7. I always turn into a gibbering wreck at interviews.
[ترجمه ترگمان]من همیشه توی مصاحبه هام با یه تصادف احمقانه تبدیل میشم
[ترجمه گوگل]من همیشه در مصاحبه ها به یک خرابکاری خیره کننده تبدیل می شوم

8. Make a left / right turn into West street.
[ترجمه ترگمان]از چپ \/ راست به سمت غرب بروید
[ترجمه گوگل]تبدیل به سمت چپ / راست به خیابان غرب کنید

9. We think he'll turn into a top-class player.
[ترجمه ترگمان]ما فکر می کنیم اون تبدیل به یه بازیکن برجسته درجه یک می شه
[ترجمه گوگل]ما فکر می کنیم او به یک بازیکن برتر تبدیل خواهد شد

10. The fighting is threatening to turn into full-scale war.
[ترجمه ترگمان]این درگیری تهدید به تبدیل شدن به یک جنگ تمام عیار است
[ترجمه گوگل]جنگ ها تهدید به تبدیل شدن به جنگ تمام عیار است

11. It's too late for me - I turn into a pumpkin at eleven o'clock.
[ترجمه ترگمان]برای من خیلی دیر است - من ساعت یازده به یک کدوتنبل تبدیل می شوم
[ترجمه گوگل]برای من خیلی دیر است - در ساعت یازده به یک کدو تنبل تبدیل می شود

12. It could well turn into some kind of a media circus.
[ترجمه ترگمان]این می تواند به خوبی به نوعی از یک سیرک رسانه ای تبدیل شود
[ترجمه گوگل]این به خوبی می تواند به یک نوع سیرک رسانه تبدیل شود

13. Take a left turn into Brown's Close.
[ترجمه ترگمان]به چپ و راست بپیچ
[ترجمه گوگل]به سمت چپ بروید تا به سمت براون بروید

14. We were just about to turn into the farmyard when our eyes fell on something that hadn't been there this morning.
[ترجمه ترگمان]داشتیم می رفتیم حیاط، وقتی چشم هامون به چیزی افتاد که امروز صبح اونجا نبوده
[ترجمه گوگل]ما فقط در حال تبدیل شدن به مزرعه بود، زمانی که چشم ما به چیزی که امروز صبح در آنجا نبود، افتاد

پیشنهاد کاربران

تحویل یافتن

جایگزین کردن

عامیانه: شدن ( از وضعیتی به وضعیتی دیگر )
، تبدیل شدن

تبدیل کردن به

تبدیل شدن به
The beautiful princess kissed the frog and it turned into a handsome prince .

to change into sth or sb
become transformed into sth or sb
to convert sth into sth
to direct one's way or course into sth

وارد شدن

تبدیل کردن به ، وارد شدن به

تبدیل شدن به

منجر به . . . شدن

روی اوردن به. . .


پیچاندن داخل

In a few years, we will turn into them
چند ساله دیگه ماهم مثل اونا میشیم
سریال فرندز فصل یک قسمت سیزده

Become


کلمات دیگر: