1- خاموش کردن دستگاهی که بیمار لاعلاج را زنده نگه می دارد 2- به پایان رساندن، تمام کردن
pull the plug
1- خاموش کردن دستگاهی که بیمار لاعلاج را زنده نگه می دارد 2- به پایان رساندن، تمام کردن
انگلیسی به فارسی
دو شاخه را بکش
جملات نمونه
1. Pull the plug and let the water drain away.
[ترجمه ترگمان]درپوش را بکشید و بگذارید آب تخلیه شود
[ترجمه گوگل]پلاگین را بکشید و اجازه دهید آب تخلیه شود
[ترجمه گوگل]پلاگین را بکشید و اجازه دهید آب تخلیه شود
2. The banks have the power to pull the plug on the project.
[ترجمه ترگمان]بانک ها این قدرت را دارند که پروژه را اجرا کنند
[ترجمه گوگل]بانک ها توانایی کشیدن پلاگین در پروژه را دارند
[ترجمه گوگل]بانک ها توانایی کشیدن پلاگین در پروژه را دارند
3. Pull the plug on your freak show, Jerry.
[ترجمه ترگمان] \"چراغ ها رو روشن کن،\" جری
[ترجمه گوگل]پری را روی نمایشگر دمدمی مزاجی خود بکشید، جری
[ترجمه گوگل]پری را روی نمایشگر دمدمی مزاجی خود بکشید، جری
4. Practically, the banks are not wishing to pull the plug.
[ترجمه ترگمان]عملا بانک ها مایل به کشیدن درپوش نیستند
[ترجمه گوگل]عملا، بانک ها مایل نیست که پلاگین را بکشند
[ترجمه گوگل]عملا، بانک ها مایل نیست که پلاگین را بکشند
5. The banks can pull the plug.
[ترجمه ترگمان]بانک ها می توانند درپوش را بکشند
[ترجمه گوگل]بانک ها می توانند پلاگین را بکشند
[ترجمه گوگل]بانک ها می توانند پلاگین را بکشند
6. The banks can technically pull the plug on Eurotunnel.
[ترجمه ترگمان]این بانک ها از لحاظ فنی می توانند برق Eurotunnel را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]بانک ها می توانند به طور فنی پلاگین Eurotunnel را بکشند
[ترجمه گوگل]بانک ها می توانند به طور فنی پلاگین Eurotunnel را بکشند
7. If I ever get that way, just pull the plug.
[ترجمه ترگمان]، اگه از این راه فرار کنم از پریز درش میارم
[ترجمه گوگل]اگر من تا به حال این راه را دریافت کنم، فقط پلاگین را بکشید
[ترجمه گوگل]اگر من تا به حال این راه را دریافت کنم، فقط پلاگین را بکشید
8. Pull the plug out.
[ترجمه ترگمان]درپوش را بکشید
[ترجمه گوگل]پلاگین را بیرون بکشید
[ترجمه گوگل]پلاگین را بیرون بکشید
9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
10. The whirlpool appears reliably whenever we pull the plug.
[ترجمه ترگمان]این گرداب در زمان کشیدن پلاگ به طور قابل اطمینانی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]گرد و غبار به طور قابل اعتماد به نظر می رسد هر زمان که ما پلاگین را بکشید
[ترجمه گوگل]گرد و غبار به طور قابل اعتماد به نظر می رسد هر زمان که ما پلاگین را بکشید
11. Mir guys, pull the plug.
[ترجمه ترگمان]میر بچه ها، the را بکشید
[ترجمه گوگل]میر عزیزم، پلاگین را بکش
[ترجمه گوگل]میر عزیزم، پلاگین را بکش
12. Pull the plug tighty after the charging inner bladder expands.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه مثانه داخلی منبسط می شود دوشاخه را بکشید
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه پلاسمای داخلی شارژ گسترش می یابد، پلاگین را تنگ کنید
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه پلاسمای داخلی شارژ گسترش می یابد، پلاگین را تنگ کنید
13. You pull the plug. The water stirs A vortex materializes.
[ترجمه ترگمان] تو دستگاه رو می کشی آب گردابی را تکان می دهد
[ترجمه گوگل]پلاگین را بکشید آب استریت می کند گرداب ماده است
[ترجمه گوگل]پلاگین را بکشید آب استریت می کند گرداب ماده است
14. The man the to pull the plug the talks is Greek Cypriot Presidential Commissioner George Iacovou.
[ترجمه ترگمان]مردی که این گفتگوها را انجام می دهد، جورج Iacovou، کمیسر عالی ریاست جمهوری قبرس، است
[ترجمه گوگل]جورج Iacovou، کمیسیون ریاست جمهوری یونان، قبرس، یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری یونان است
[ترجمه گوگل]جورج Iacovou، کمیسیون ریاست جمهوری یونان، قبرس، یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری یونان است
15. Finally the president to pull the plug on selling this medicine.
[ترجمه ترگمان]سرانجام رئیس جمهور باید این دارو را به فروش برساند
[ترجمه گوگل]در نهایت رییس جمهور برای متوقف کردن فروش این دارو به پیمان
[ترجمه گوگل]در نهایت رییس جمهور برای متوقف کردن فروش این دارو به پیمان
پیشنهاد کاربران
دخل کسی را آوردن
تمام کردن
مختومه ساختن، سرو ته چیزی را هم آوردن، لغو کردن، کان لم یکن کردن
خاموش کردن
جلوی انجام کاری را گرفتن
کلمات دیگر: