معنی : پخته
baked
معنی : پخته
انگلیسی به فارسی
پخته، پختهشده
انگلیسی به انگلیسی
• cooked by dry heat in an oven
مترادف و متضاد
پخته (صفت)
ripe, baked
جملات نمونه
1. baked (or cooked) beet
لبو
2. freshly baked bread
نان تازه (از تنور درآمده)
3. sherry baked a cake for my birthday
شری کیکی برای تولد من پخت.
4. sherry baked me a cake
شری برایم کیک پخت.
5. a brick made of baked clay
آجری که از خاک رس پخته ساخته شده است
6. the potato is half baked
سیب زمینی نیمه پخته است.
7. the women patted up the dough and he baked the bread
زن ها خمیر را پهن می کردند و او نان می پخت.
8. The soil is baked dry by the fierce heat of the sun.
[ترجمه ترگمان]خاک بوسیله گرمای شدید خورشید خشک می شود
[ترجمه گوگل]خاک با گرمای شدید خورشید خشک می شود
[ترجمه گوگل]خاک با گرمای شدید خورشید خشک می شود
9. Freshly baked apple pie makes a tasty dessert.
[ترجمه ترگمان]پای سیب پخته یک دسر خوش مزه درست می کند
[ترجمه گوگل]پای سیب تازه پخته می شود یک دسر خوشمزه
[ترجمه گوگل]پای سیب تازه پخته می شود یک دسر خوشمزه
10. Bricks are baked in a kiln.
[ترجمه الیس] اجر درون کوره پخته می شود
[ترجمه ترگمان]Bricks در کوره پخت[ترجمه گوگل]آجر در یک کوره پخته می شود
11. The smell of baked apples pervaded the house.
[ترجمه ترگمان]بوی سیب های پخته در خانه پیچید
[ترجمه گوگل]بوی سیب های پخته شده خانه را پر کرد
[ترجمه گوگل]بوی سیب های پخته شده خانه را پر کرد
12. The players can advertise baked beans, but not rugby boots.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان می توانند لوبیا پخته (نه راگبی)تبلیغ کنند
[ترجمه گوگل]بازیکنان می توانند لوبیای پخته شده را تبلیغ کنند، اما چکمه های راگبی را تبلیغ نمی کنند
[ترجمه گوگل]بازیکنان می توانند لوبیای پخته شده را تبلیغ کنند، اما چکمه های راگبی را تبلیغ نمی کنند
13. The supersavers on offer this week are baked beans, chocolate biscuits and cornflakes.
[ترجمه ترگمان]The که در این هفته پیشنهاد می شود، لوبیای پخته، بیسکوییت شکلاتی و cornflakes است
[ترجمه گوگل]سوپراسورهای ارائه شده در این هفته لوبیای پخته، بیسکویت شکلاتی و ذرت است
[ترجمه گوگل]سوپراسورهای ارائه شده در این هفته لوبیای پخته، بیسکویت شکلاتی و ذرت است
14. The bricks were baked in the sun.
[ترجمه ترگمان]آجرهای زیر آفتاب پخته شده بودند
[ترجمه گوگل]آجرها در خورشید پخته شده بودند
[ترجمه گوگل]آجرها در خورشید پخته شده بودند
15. They're freshly baked. I fetched them from the baker's this morning.
[ترجمه ترگمان]تازه پخته شده اند امروز صبح آن ها را از نانوا آوردم
[ترجمه گوگل]آنها تازه پخته شده اند من امروز صبح آنها را از بیکار آورده ام
[ترجمه گوگل]آنها تازه پخته شده اند من امروز صبح آنها را از بیکار آورده ام
16. It's very hot today; I am quite baked up.
[ترجمه ترگمان]امروز هوا خیلی گرم است، کاملا پخته
[ترجمه گوگل]امروز هوا خیلی گرم است؛ من کاملا پخته شده ام
[ترجمه گوگل]امروز هوا خیلی گرم است؛ من کاملا پخته شده ام
17. Mrs. Green has baked cakes, and Mr. Green has bought a small present for every little guest.
[ترجمه ترگمان]خانم گرین کیک پخته و آقای گرین برای هر مهمان کوچک هدیه ای کوچک خریده
[ترجمه گوگل]خانم سبز کیک ها را پخته و آقای گرین یک مهمانی کوچک برای هر مهمان کوچک خریداری کرده است
[ترجمه گوگل]خانم سبز کیک ها را پخته و آقای گرین یک مهمانی کوچک برای هر مهمان کوچک خریداری کرده است
پیشنهاد کاربران
پختن
درستکردن وپختن نان کیک
intoxicated by drink or drugs, especially cannabis.
خشک شده ( توسط هوا گرم )
پخته شده.
تنوری
کلمات دیگر: