1. aboriginal inhabitants of iran
ساکنان اولیه ی ایران
2. He has lived among the aboriginal inhabitants for a few years.
[ترجمه ترگمان]او چند سال است که در میان ساکنان بومی زندگی کرده است
[ترجمه گوگل]او چند سال است که در میان ساکنان بومی زندگی می کند
3. They managed to wipe out the entire aboriginal population.
[ترجمه ترگمان]آن ها توانستند کل افراد بومی را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]آنها موفق به از بین بردن کل جمعیت بومی شدند
4. An Aboriginal tracker led them to the place where the plane had crashed.
[ترجمه ترگمان]یک ردیاب مهم آن ها را به محلی هدایت کرد که هواپیما سقوط کرده بود
[ترجمه گوگل]یک ردیاب بومی، آنها را به جایی که هواپیما سقوط کرد، هدایت کرد
5. Aboriginal art has finally gained recognition and broken away from being labelled as "primitive" or "exotic".
[ترجمه ترگمان]هنر بومی در نهایت به رسمیت شناخته شد و با برچسب \"بدوی\" یا \"بیگانه\" شناخته شد
[ترجمه گوگل]هنر بومی در نهایت به رسمیت شناخته شده است و از نامگذاری به عنوان �ابتدایی� یا �عجیب و غریب� ناممکن است
6. This is aimed at protecting the aboriginal sites on the Franklin.
[ترجمه ترگمان]هدف از این کار حفاظت از اماکن بومی در فرانکلین است
[ترجمه گوگل]این هدف در حفاظت از سایت های بومی در فرانکلین است
7. Aboriginal Olympic runner Cathy Freeman has spoken out on the issue.
[ترجمه ترگمان]کتی فریمن، دونده المپیک بومی، در مورد این مساله صحبت کرده است
[ترجمه گوگل]کتی فریمن، رهبر المپیک بومی، در مورد این موضوع صحبت کرده است
8. The Aboriginal rebellion is as tragic as life aboard the Sincerity is hilarious.
[ترجمه ترگمان]شورش بومی به اندازه زندگی در the غم انگیز است
[ترجمه گوگل]شورش بومی ها به عنوان حیاتی است که بر روی صبر و شکیبایی خنده دار است
9. Recommendations on appointing representatives from Aboriginal communities to various local and national policy boards have been implemented.
[ترجمه ترگمان]توصیه هایی برای انتصاب نمایندگانی از جوامع بومی به هیات های مختلف محلی و ملی به اجرا درآمده است
[ترجمه گوگل]توصیه هایی برای انتصاب نمایندگان جوامع بومی به شورای سیاست های محلی و ملی انجام شده است
10. He was the first Aboriginal to have mastered a western mode of painting and by 1940 his was a household name.
[ترجمه ترگمان]او اولین بومی بود که در یک سبک غربی نقاشی مهارت پیدا کرد و تا ۱۹۴۰ نیز یک نام خانگی بود
[ترجمه گوگل]او اولین بومی بود که به سبک نقاشی غربی تسلط داشت و تا سال 1940 نام خانوادگی وی بود
11. Aboriginal women in that age group have death rates around nine times those of the total female population.
[ترجمه ترگمان]زنان بومی در این گروه سنی، نرخ مرگ در حدود نه برابر کل جمعیت زنان را دارند
[ترجمه گوگل]زنان بومی در این گروه سنی میزان مرگ و میر 9 برابر بیشتر از کل جمعیت زن دارند
12. Mice, deer and all these islands' aboriginal inhabitants are left far behind.
[ترجمه ترگمان]موش، گوزن و تمام این جزایر بومی خیلی عقب مانده اند
[ترجمه گوگل]موش ها، گوزن ها و همه ساکنان بومی این جزایر به دور از عقب مانده اند
13. The exceptionally poor health of the Aboriginal community has elicited cross party support for action.
[ترجمه ترگمان]وضعیت بسیار ضعیف جامعه بومی، حمایت حزبی برای اقدام را برانگیخته است
[ترجمه گوگل]سلامت فوق العاده ضعیف جامعه بومیان، پشتیبانی حزب سوسیالیستی برای اقدام را ایجاد کرده است
14. There are indeed cases of leaders of aboriginal groups offering to pay yasak.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت مواردی از رهبران گروه های بومی برای پرداخت yasak وجود دارد
[ترجمه گوگل]در واقع مواردی از رهبران گروه های بومی که برای پرداخت یاساک ارائه می دهند وجود دارد
15. An Aboriginal high school girl from a desert tribe had chanced to see this picture - and all hell had broken loose.
[ترجمه ترگمان]یک دختر جوان مهم که از یک قبیله بیابانی تا حالا این تصویر را دیده بود - و تمام جهنمی که از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]یک دختر دبیرستانی بومی از یک قبیله بیابانی، این تصویر را مشاهده کرد - و همه جهنم شل شده بودند