بدون بیان
unexpressed
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of expressed.
• not expressed, tacit
جملات نمونه
1. Unexpressed emotions will never die. They are buried alive and will come forth later in uglier ways. Sigmund Freud
[ترجمه حمید] احساسات فروخورده هرگز از بین نمی روند. آنها زنده باقی خواهند ماند و بعدها به شکلی نامطلوب تر بروز خواهند کرد. زیگموند فروید
[ترجمه ترگمان]احساسات unexpressed هرگز نخواهند مرد آن ها زنده دفن می شوند و بعدا به شیوه های uglier ظاهر خواهند شد زیگموند فروید[ترجمه گوگل]احساسات غریب هیچوقت نمیمیرند آنها زنده به خاک سپرده می شوند و بعدها به روش های زشت تر می روند فروید زیگموند
2. No more angry stoicism, or prideful unexpressed resentment.
[ترجمه ترگمان]هیچ گونه stoicism یا خشم unexpressed prideful وجود نداشت
[ترجمه گوگل]هیچ سرسپردگی عصبانی، و یا ناراحتی غریب غیر قابل بیان
[ترجمه گوگل]هیچ سرسپردگی عصبانی، و یا ناراحتی غریب غیر قابل بیان
3. The questions were evidently unexpressed to the slow-witted spokesman, who instantly found himself tongued-tied.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که این پرسش ها به حرف سخنگوی - بود که فورا خود را بار دیگر به زبان آورده بود
[ترجمه گوگل]سؤالات واضح و آشکار به سخنگوی آهسته، که فورا خود را به زبان مشتاق یافت
[ترجمه گوگل]سؤالات واضح و آشکار به سخنگوی آهسته، که فورا خود را به زبان مشتاق یافت
4. Between them there was a deep unexpressed Bond of sympathy.
[ترجمه ترگمان]در میان آن ها، یک Bond خالی از همدردی وجود داشت
[ترجمه گوگل]بین آنها یک باند معقول و بی نظیر از همدردی وجود داشت
[ترجمه گوگل]بین آنها یک باند معقول و بی نظیر از همدردی وجود داشت
5. Love unexpressed is sacred. It'shines like gems in the gloom the hidden heart.
[ترجمه ترگمان]unexpressed Love مقدس است مثل جواهر در ظلمات، در اعماق قلب پنهان است
[ترجمه گوگل]عشق غیرقابل بیان مقدس است این مثل قلب ها در تاریکی قلب پنهانی است
[ترجمه گوگل]عشق غیرقابل بیان مقدس است این مثل قلب ها در تاریکی قلب پنهانی است
6. Love unexpressed is sacred. It'shines like gems in the gloom of the hidden heart.
[ترجمه ترگمان]unexpressed Love مقدس است مثل جواهر در تاریکی قلب پنهان می درخشد
[ترجمه گوگل]عشق غیرقابل بیان مقدس است این مثل سنگهای قیمتی در تاریکی قلب پنهان است
[ترجمه گوگل]عشق غیرقابل بیان مقدس است این مثل سنگهای قیمتی در تاریکی قلب پنهان است
7. Wherever there is unexpressed possibility, or function not performed, there is unsatisfied desire.
[ترجمه ترگمان]هرجا که امکان unexpressed باشد، یا عملکرد اجرا نشود، میلی ارضا نشده وجود دارد
[ترجمه گوگل]هر جا که امکان وجود ندارد و یا عملکرد انجام نشده است، میل مطلوب وجود دارد
[ترجمه گوگل]هر جا که امکان وجود ندارد و یا عملکرد انجام نشده است، میل مطلوب وجود دارد
8. Searching out the bleached bones of the image we found instead flesh unexpressed by light.
[ترجمه ترگمان]در جستجوی استخوان های سفید تصویری که در عوض آن را از طریق نور به دست آوردیم
[ترجمه گوگل]پیدا کردن استخوان های سفید شده از تصویر ما در بر داشت به جای گوشت نامرغوب نور
[ترجمه گوگل]پیدا کردن استخوان های سفید شده از تصویر ما در بر داشت به جای گوشت نامرغوب نور
9. The central meaning shared by these verbs is . to draw forth or bring out something latent, hidden, or unexpressed.
[ترجمه ترگمان]معنی مرکزی که این افعال به اشتراک می گذارند عبارت است از: یا چیزی پنهان، پنهان و یا unexpressed را بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]معنای مرکزی مشترک این افعال این است برای رسم کردن و یا آوردن چیزی غیر پنهان، پنهان و یا بدون بیان
[ترجمه گوگل]معنای مرکزی مشترک این افعال این است برای رسم کردن و یا آوردن چیزی غیر پنهان، پنهان و یا بدون بیان
پیشنهاد کاربران
بدون اظهارکردن
بیان نشده
کلمات دیگر: