کلمه جو
صفحه اصلی

sidesaddle


معنی : زین زنانه، زین یکوری
معانی دیگر : (اسب سواری زنان) یکسویه (هر دو پا در یک سوی زین هستند)، اسب سواری یکسویه، با زین زنانه، زین زنانه، زین یک بری

انگلیسی به فارسی

زین زنانه، زین یکوری، با زین زنانه


sidesaddle، زین زنانه، زین یکوری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a saddle that permits the rider to ride with both legs on one side of the horse.
قید ( adverb )
• : تعریف: with both legs on one side of the horse, or on a sidesaddle.

• women's saddle in which the rider sits with both legs on one side of the horse
on a sidesaddle, with both legs on the same side of the horse
if a person, usually a woman, rides a horse side-saddle, they sit with both their legs on one side rather than one leg on each side of the horse.

مترادف و متضاد

زین زنانه (اسم)
pillion, sidesaddle

زین یکوری (اسم)
sidesaddle

جملات نمونه

1. Ladies ride horses by sitting astride or side-saddle.
[ترجمه ترگمان]خانم ها با سوار شدن بر اسب یا زین اسب سواری می کنند
[ترجمه گوگل]خانمها اسب سواری یا اسب سواری را سوار میکنند

2. The Queen rode sidesaddle when she inspected the soldiers.
[ترجمه ترگمان]ملکه هنگامی که سربازان را بازرسی می کرد، بر اسب می تاخت
[ترجمه گوگل]هنگامی که سربازان را بازرسی می کرد، ملکه سوار می شد

3. Naomi was given a pony and taught to ride side-saddle.
[ترجمه ترگمان]نایومی \"به یه اسب اسب داده و یاد داده که زین رو زین کنه\"
[ترجمه گوگل]نائومی یک تسویه حساب داده شد و به سمت کمربند سوار شد

4. The elegance and grace of riding side-saddle is reiterated in the dress code.
[ترجمه ترگمان]شکوه و زیبایی سواری روی زین بارها تکرار می شود
[ترجمه گوگل]ظرافت و زیبایی زانو جانبی سواری در کد لباس تکرار شده است

5. He was riding a lion, she side-saddle on a black gryphon, and they were fighting.
[ترجمه ترگمان]او سوار یک شیر بود و روی یک شیر شیری سیاه نشسته بود و آن ها هم می جنگیدند
[ترجمه گوگل]او سوار شیر شد، او در یک گریفون سیاه مشکوک زد و آنها در حال جنگ بودند

6. A forked leg rest on a sidesaddle.
[ترجمه ترگمان]یک ساق پایم یک وری شده بود
[ترجمه گوگل]استراحت پایه در گوشه سمت راست

7. On or as if on a sidesaddle.
[ترجمه ترگمان]یا مثل این که روی یک زین زنانه نشسته باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد در سمت راست

8. All right, Mammy. I'll teach her to ride sidesaddle.
[ترجمه ترگمان]خیلی خب، مامی من بهش یاد میدم که با sidesaddle سواری کنه
[ترجمه گوگل]درست است، مادرم من او را به سواری sidesaddle آموزش

9. I'll teach her to ride sidesaddle.
[ترجمه ترگمان]من بهش یاد میدم که با sidesaddle سواری کنه
[ترجمه گوگل]من او را به سواری sidesaddle آموزش

10. Remember, you've just learned to ride sidesaddle.
[ترجمه ترگمان]یادت باشد، تو تازه یاد گرفته ای که با sidesaddle سواری کنی
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید، شما فقط آموخته اید که در کنار هم قرار گیرند

11. I made her a superlative horsewoman who rode sidesaddle to hounds.
[ترجمه ترگمان]سوار یک سوارکار ماهر شدم که با سگان شکاری سوار بر اسب می تاخت
[ترجمه گوگل]من او را یک اسب سواری عالی ساختم که سوار بر اسب سوار شد

12. There will be huge ball gowns, enchanting combinations of color — pale blue served with pistachio, and equestrienne habits for riding sidesaddle.
[ترجمه ترگمان]در آنجا لباس های زیادی به چشم می خورد، ترکیبات مسحور زیبایی از رنگ آبی کمرنگ با عادت های پسته، و عادت های equestrienne برای سواری بر روی زین سواری
[ترجمه گوگل]لباس های توپ بزرگ وجود خواهد داشت، ترکیبات رنگ آمیزی رنگی - آبی رنگ پریده با پسته و عادت های عجیب و غریب برای سوار شدن به طرفین

13. Silly Sally's slick saddle seldom seemed soft. Still, Sally sat sidesaddle and slowly sidled off.
[ترجمه ترگمان]زین و زین احمقانه سالی به ندرت آرام به نظر می رسید سلی بی حرکت نشست و آهسته به راه افتاد
[ترجمه گوگل]زرق و برق زینتی سلی Sally به ندرت به نظر می رسد نرم است با این حال، سلیلی نشست و به آرامی خم شد

پیشنهاد کاربران



کلمات دیگر: