1. he finally gave her acquiescence
بالاخره رضایت داد.
2. There was general acquiescence in the UN sanctions.
[ترجمه ترگمان]در تحریم های سازمان ملل، رضایت عمومی وجود دارد
[ترجمه گوگل]توافق عمومی در تحریم های سازمان ملل متحد وجود داشت
3. I was surprised by her acquiescence to/in the scheme.
[ترجمه ترگمان]من از موافقت او در این طرح تعجب کردم
[ترجمه گوگل]من از تسلیم او به طرح / شگفت زده شدم
4. The result was either docile acquiescence to the hegemony of bourgeois culture or schizophrenia.
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن یا تسلیم مطیع به استیلای فرهنگ بورژوا و یا schizophrenia بود
[ترجمه گوگل]نتیجه یا تساهل مودب به هژمونی فرهنگ بورژوایی یا اسکیزوفرنیا بود
5. It could only too easily lead to acquiescence in the evil done by the powers of this world.
[ترجمه ترگمان]این کار فقط به آسانی می توانست منجر به تسلیم شدن با شیاطین این دنیا شود
[ترجمه گوگل]این فقط می تواند به راحتی منجر به پذیرش در شر انجام شده توسط قدرت این جهان است
6. Meanwhile, Governor Barnett, after his earlier state-ments indicating acquiescence, went on the air to declare he would never surrender.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، فرماندار بارنت پس از شرایط قبلی اش که نشانه رضایت بود، به هوا رفت تا اعلام کند که هرگز تسلیم نخواهد شد
[ترجمه گوگل]در همین حال، فرماندار بارنت پس از اعلامیه های قبلی خود مبنی بر محکومیت، به هوا اعلام کرد که هرگز تسلیم نخواهد شد
7. And the fact of our acquiescence in that dominion in substitution for all social and political thought.
[ترجمه ترگمان]و واقعیت تسلیم ما در آن قلمرو جانشینی برای همه افکار اجتماعی و سیاسی
[ترجمه گوگل]و واقعیت تسلیم ما در آن سلطه در جایگزینی برای همه اندیشه های اجتماعی و سیاسی
8. Deirdre smiled her acquiescence.
[ترجمه ترگمان]جکسون به علامت تایید لبخند زد
[ترجمه گوگل]Deirdre تسلیم او را لبخند زد
9. Acquiescence in the continued existence of these weapons is intolerable.
[ترجمه ترگمان]در ادامه حیات این سلاح ها، غیرقابل تحمله
[ترجمه گوگل]پذیرش در ادامه این سلاح ها غیر قابل تحمل است
10. James had no better luck in securing the acquiescence of the Anglican gentry.
[ترجمه ترگمان]جیمز در تامین رضایت نجیب زادگان Anglican موفق نبود
[ترجمه گوگل]جیمز موفق نشد در تضمین امانت دینی آنگلیکان، موفق شود
11. Chinese acquiescence could inspire a similar approach to electric vehicles.
[ترجمه ترگمان]رضایت چین می تواند یک روش مشابه برای خودروهای برقی باشد
[ترجمه گوگل]تسلیم چینی می تواند روش مشابهی را برای خودروهای الکتریکی الهام بخشد
12. The chief inclined his head in sign of acquiescence.
[ترجمه ترگمان]رئیس سرش را به علامت تایید تکان داد
[ترجمه گوگل]سرش را به نشانه تسلیت می گوید
13. To allow ourselves simply to acquiescence in skepticism or in complacence(Sentence dictionary), Kant wrote.
[ترجمه ترگمان]کانت نوشت: برای اینکه به خودمان اجازه دهیم که در شکاکیت و یا در complacence (حکم جمله)موافقت کنیم
[ترجمه گوگل]کانت نوشت: به خودمان اجازه می دهیم به سادگی با شک و تردید در شک و تردید (فرهنگ لغت حکم)
14. Acquiescence in her father's wishes had been degradation to herself.
[ترجمه ترگمان]آرزوی پدرش برای خودش پست شده بود
[ترجمه گوگل]جذابیت در آرزوهای پدرش به خودی خود تضعیف شده است
15. The apparent acquiescence of most voters in their own relative impoverishment turns out to reflect shifts in underlying political attitudes.
[ترجمه ترگمان]رضایت آشکار بیشتر رای دهندگان در فقر نسبی خود، نشان دهنده تغییر در نگرش های سیاسی اساسی است
[ترجمه گوگل]توطئه ظاهری اکثر رای دهندگان در فقر نسبی خود، به نظر می رسد تغییرات در نگرش های سیاسی درونی است