کلمه جو
صفحه اصلی

adieu


معنی : بدرود، خدا حافظ
معانی دیگر : خداحافظ، خدانگهدار، وداع، بخدا سپردیم

انگلیسی به فارسی

خداحافظ، خدا نگه‌دار، به خدا سپردیم


adieu، بدرود


انگلیسی به انگلیسی

حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: good-bye; farewell.
مترادف: adios, bye-bye, farewell, good-bye, sayonara, so long
مشابه: arrivederci, au revoir, auf Wiedersehen, bon voyage, Godspeed
اسم ( noun )
حالات: adieus, adieux
• : تعریف: an act of departing or signal of departure.
مترادف: departure, farewell, good-bye, leave, leave-taking, parting, sayonara
مشابه: valediction

• (french) farewell, goodbye
people sometimes say adieu instead of goodbye if they are never going to see each other again; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

بدرود (اسم)
adieu, goodbye, farewell, vale, leave-taking, take-leave

parting remark or action


Synonyms: adios, congé, farewell, goodbye, leave-taking, parting, so long, valediction


Antonyms: greeting, hello


جملات نمونه

1. to bid adieu
خدا حافظی کردن

2. bid adieu to sb.
[ترجمه ترگمان]خدا نگهدار to
[ترجمه گوگل]bid adieu به sb

3. Within an hour he had kissed Maeve adieu and they were on the road south to Westminster.
[ترجمه ترگمان]یک ساعت بعد ژان وال ژان را بوسیده و آن ها در جاده جنوبی به طرف جنوب وست می نستر رفته بودند
[ترجمه گوگل]در عرض یک ساعت او مؤسسه بوسه را بوسید و آنها در جاده ی جنوبی به وستمینستر بودند

4. Bidding them adieu we departed.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که از آنجا بیرون رفتیم به آن ها دستور دادیم
[ترجمه گوگل]ما آنها را ترک کردیم و ما را ترک کردیم

5. They bade both the merchant and his paramour adieu.
[ترجمه ترگمان]به هر دو بازرگان و معشوقه اش اشاره کردند
[ترجمه گوگل]آنها هر دو بازرگان و طرفدار او را اداره می کنند

6. I bid you adieu.
[ترجمه ترگمان]از شما خداحافظی می کنم
[ترجمه گوگل]من به شما پیشنهاد میکنم

7. He bid her adieu .
[ترجمه ترگمان]پس از او خداحافظی کرد
[ترجمه گوگل]او به او پیشنهاد کرد

8. And now, my dear child, adieu for the present.
[ترجمه ترگمان]خوب، بچه جان، فعلا خداحافظ
[ترجمه گوگل]و اکنون، فرزند عزیزم، در حال حاضر

9. On commencement day we shall bid adieu to our alma mater.
[ترجمه ترگمان]از روز اول، ما به دانشگاه alma خواهیم رفت
[ترجمه گوگل]در روز آغازین، ما باید به الماء الله اعطا کنیم

10. Adieu, there is nothing that I will not brave for your sake.
[ترجمه ترگمان]خدا نگهدار، هیچ چیز نیست که من به خاطر تو شجاع نباشم
[ترجمه گوگل]Adieu، هیچ چیز وجود دارد که من به خاطر شما شجاع نخواهم بود

11. Do not hasten to bid me adieu.
[ترجمه ترگمان]دیگر شتاب نکنید که با من خداحافظی کنید
[ترجمه گوگل]تسریع نکنید به من پیشنهاد کنید

12. First Senator . Adieu, brave Moor, use Desdemona well.
[ترجمه ترگمان] اولین سناتور خوب، خدا نگهدار، عرب شجاع، دزد مونا را خوب استفاده کن
[ترجمه گوگل]سناتور اول Adieu، شجاع Moor، استفاده از دزموندا خوب است

13. The young man silently bade adieu to his hometown.
[ترجمه ترگمان]مرد جوان خاموش از موطن خود وداع کرد
[ترجمه گوگل]مرد جوان به آرامی به زادگاهش احتیاج دارد

14. Adieu, my dear friend, and believe me ever yours very sincerely and with unalterable affection.
[ترجمه ترگمان]خدا نگهدار دوست عزیزم، و باور کن که من تا به حال ارادتمند شما هستم
[ترجمه گوگل]Adieu، دوست عزیز من، و به من اعتقاد دارم که همیشه شما را با صمیم قلب و با محبت قابل تغییر است

15. Should I really adieu to this summer?
[ترجمه ترگمان]آیا من باید در این تابستان با شما خداحافظی کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا باید به این تابستان احتیاج داشته باشم؟

اصطلاحات

to bid adieu

خداحافظی کردن



کلمات دیگر: