• famous celebrity from television
tv star
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. A TV star is emceeing tonight.
[ترجمه ترگمان]امشب یک ستاره تلویزیون بر عهده دارد
[ترجمه گوگل]یک ستاره تلویزیونی امشب می آید
[ترجمه گوگل]یک ستاره تلویزیونی امشب می آید
2. TV star in drugs shocker!
[ترجمه ترگمان]ستاره تلویزیون در مواد مخدر: شوک!
[ترجمه گوگل]ستاره تلویزیون در شوک های مواد مخدر!
[ترجمه گوگل]ستاره تلویزیون در شوک های مواد مخدر!
3. We had judge Tony Li, both flamboyant TV star and owner of the hair salon chain Tony Studios, non-coincidentally one of the sponsors.
[ترجمه ترگمان]ما در مورد تونی لی، هر دو ستاره نمایش پر زرق و برق و صاحب سالن آرایشگاه تونی استودیو، که تصادفا یکی از حامیان مالی بود، قضاوت کردیم
[ترجمه گوگل]ما تونی لی را قاضی دادیم، هر دو ستاره تلویزیونی فلامنگار و صاحب تونسی استودیو زنجیره ای مو، که به طور تصادفی یکی از حامیان مالی بود
[ترجمه گوگل]ما تونی لی را قاضی دادیم، هر دو ستاره تلویزیونی فلامنگار و صاحب تونسی استودیو زنجیره ای مو، که به طور تصادفی یکی از حامیان مالی بود
4. Former reality TV star Paris Hilton was among Knut's many famous fans.
[ترجمه ترگمان]پاریس هیلتون، ستاره سابق تلویزیونی دنیای واقعیت، در میان طرفداران مشهور Knut بود
[ترجمه گوگل]پاریس هیلتون ستاره واقعیت سابق در میان بسیاری از طرفداران مشهور کنوت بود
[ترجمه گوگل]پاریس هیلتون ستاره واقعیت سابق در میان بسیاری از طرفداران مشهور کنوت بود
5. So, how was my brother, the big TV star?
[ترجمه ترگمان]خب، برادر من، اون ستاره بزرگ تلویزیون چطور بود؟
[ترجمه گوگل]بنابراین، برادر من، ستاره تلویزیون بزرگ چگونه بود؟
[ترجمه گوگل]بنابراین، برادر من، ستاره تلویزیون بزرگ چگونه بود؟
6. Nicky was a singer and TV Star, he also was a student.
[ترجمه ترگمان]نیکی یک خواننده و ستاره تلویزیونی بود، او همچنین یک دانش آموز بود
[ترجمه گوگل]نیکی یک خواننده و ستاره تلویزیونی بود، او همچنین یک دانش آموز بود
[ترجمه گوگل]نیکی یک خواننده و ستاره تلویزیونی بود، او همچنین یک دانش آموز بود
7. The reality TV star and least-attractive Kardashian is fully dedicated to the potent Lakers forward.
[ترجمه ترگمان]\"کارداشیان\"، ستاره تلویزیونی واقعیت، به طور کامل به \"لیکرز کمک می کند\"
[ترجمه گوگل]واقعیت تلویزیون ستاره و جذابترین کارتاشیان به طور کامل به قدرتمند لایکز پیش رفته است
[ترجمه گوگل]واقعیت تلویزیون ستاره و جذابترین کارتاشیان به طور کامل به قدرتمند لایکز پیش رفته است
8. A friend said:'Doug a washed - up reality TV star.
[ترجمه ترگمان]یکی از دوستانش گفت: \" داگ یک ستاره تلویزیونی واقعی را شست
[ترجمه گوگل]یک دوست گفت: 'داگ یک ستاره تلویزیون واقعیت تمیز شده است
[ترجمه گوگل]یک دوست گفت: 'داگ یک ستاره تلویزیون واقعیت تمیز شده است
9. In May 200 socialite and reality TV star Paris Hilton was sentenced to 45 days in jail for violating her probation following a drunk-driving arrest in September 200
[ترجمه ترگمان]در روز ۲۰۰ ماه مه، \"پریس هیلتون\" (Paris هیلتون)در روز ۲۰۰ ماه مه به دلیل نقض مجازات تعلیقی همراه با یک دستگیری مست در ماه سپتامبر، به ۴۵ روز زندان محکوم شد
[ترجمه گوگل]در ماه مه سال 2003، پاریس هیلتون، ستاره اجتماعی و واقعیت TV، به خاطر اجرای حکم اعدام در سپتامبر 200، به مجازات 45 روز در زندان محکوم شد
[ترجمه گوگل]در ماه مه سال 2003، پاریس هیلتون، ستاره اجتماعی و واقعیت TV، به خاطر اجرای حکم اعدام در سپتامبر 200، به مجازات 45 روز در زندان محکوم شد
10. U. S. socialite Nicole Richie, the rail-thin reality TV star, came in third place and British actress Sienna Miller rounded off the top five in fifth.
[ترجمه ترگمان]u S \" نیکول ریچی \"، ستاره فیلم\" reality - \"، در جایگاه سوم قرار گرفت و بازیگر بریتانیایی سینا میلر در جایگاه پنجم قرار گرفت
[ترجمه گوگل]نیکول ریچی، ستاره تلویزیونی واقعیت نازک ریل، در رتبه سوم قرار گرفت و سینا میلر، بازیگر بریتانیایی، پنجمین جایزه را به خود اختصاص داد
[ترجمه گوگل]نیکول ریچی، ستاره تلویزیونی واقعیت نازک ریل، در رتبه سوم قرار گرفت و سینا میلر، بازیگر بریتانیایی، پنجمین جایزه را به خود اختصاص داد
11. With his dark good looks, Jason could have been a TV star.
[ترجمه ترگمان]با نگاه های خیره تیره اش، جیسون می تونست یه ستاره تلویزیونی باشه
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که جیمز به نظر می رسد تاریک است، جیسون می تواند ستاره تلویزیون باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که جیمز به نظر می رسد تاریک است، جیسون می تواند ستاره تلویزیون باشد
12. "An American Family" was a hit, and Lance Loud, the oldest son, became a celebrity, perhaps the world's first openly gay TV star.
[ترجمه ترگمان]فیلم \"خانواده آمریکایی\" مورد اصابت قرار گرفت و سرجوخه Loud، قدیمی ترین پسر، به شهرت رسید، شاید اولین ستاره تلویزیون همجنسگرا بود
[ترجمه گوگل]'یک خانواده آمریکایی' یک ضربه بود، و Lance Loud، قدیمی ترین پسر، تبدیل به یک مشهور شد، شاید اولین ستاره تلویزیون افسانه ای جهان
[ترجمه گوگل]'یک خانواده آمریکایی' یک ضربه بود، و Lance Loud، قدیمی ترین پسر، تبدیل به یک مشهور شد، شاید اولین ستاره تلویزیون افسانه ای جهان
13. At the time of her brief imprisonment, the reality TV star was five months pregnant with her first child.
[ترجمه ترگمان]در زمان حبس کوتاه مدت، ستاره تلویزیون واقعیت پنج ماه پیش از اولین فرزندش به دنیا آمد
[ترجمه گوگل]در زمان زندان کوتاه مدت او، ستاره واقعیت تلویزیون پنج ماهه با اولین فرزندش بود
[ترجمه گوگل]در زمان زندان کوتاه مدت او، ستاره واقعیت تلویزیون پنج ماهه با اولین فرزندش بود
14. Rounding out the top 5 in the dishiest dad competition after Beckham and Pitt was celebrity chef Jamie Oliver, TV star Jonathan Ross and recent father Tom Cruise.
[ترجمه ترگمان]\"جیمی الیور\"، ستاره تلویزیون، جاناتان راس و پدر جدید تام کروز، از جمله ۵ نفر برتر در رقابت پدر dishiest، پس از بکهام و پیت پسر معروف به \"جیمی الیور\"، ستاره تلویزیون، \"جیمی الیور\" (تام کروز)معروف شد
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه بکهام و پیت سرآغازی سرآشپز مشهور Jamie Oliver، Jonathan Ross ستاره تلویزیونی و پدر تام کروز پدرش را کنار گذاشتند
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه بکهام و پیت سرآغازی سرآشپز مشهور Jamie Oliver، Jonathan Ross ستاره تلویزیونی و پدر تام کروز پدرش را کنار گذاشتند
پیشنهاد کاربران
ستاره ی تلویزیون
مجری یا ستاره تلویزیون
کلمات دیگر: