کلمه جو
صفحه اصلی

predecease


پیش از دیگری مردن، پیش مرگ شدن، قبل از دیگری مردن، پیش از واقعه معینی مردن

انگلیسی به فارسی

قبل از دیگری مردن، پیش از واقعه معینی مردن


پیش قدم، پیش از واقعه معینی مردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: predeceases, predeceasing, predeceased
• : تعریف: to die before (another person or an event).

- Sadly, the son predeceased his father.
[ترجمه ترگمان] پسر گفت: متاسفانه، این پسر پدرش است
[ترجمه گوگل] متاسفانه پسرش پدرش را از دست داد

• death of one person before the death of another
die before someone else, pass away before another

جملات نمونه

1. i hope no child will ever predecease his father
امیدوارم هیچ فرزندی پیش از پدرش نمیرد.

2. Her husband predeceased her by five years.
[ترجمه ترگمان] شوهرش تا ۵ سال قبل از خودش فوت کرد
[ترجمه گوگل]شوهرش پنج سال از مرگش گذشت

3. His wife of 63 years, Mary, predeceased him by 11 months.
[ترجمه ترگمان]همسر او ۶۳ سال، مری، او را به مدت ۱۱ ماه به او تبریک گفت
[ترجمه گوگل]همسر او 63 ساله، مری، او را 11 ماه از دست داد

4. He didn't think that his wife might predecease him.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کرد که همسرش به او صدمه بزند
[ترجمه گوگل]او فکر نکرد که همسرش ممکن است او را قبل از مرگ بگذارد

5. His wife predeceased him.
[ترجمه ترگمان] همسرش فوت کرد
[ترجمه گوگل]همسر او پیش از آن او را نابود کرد

6. He left all his money to his wife without thinking that she might predecease him.
[ترجمه ترگمان]تمام پولش را بدون فکر کردن به همسرش، بدون فکر کردن به او، ترک کرد
[ترجمه گوگل]او تمام پول خود را به همسرش نگذاشت و فکر نکرد که او بتواند او را پیش از آن بگذارد

7. His wife's name was Sarah; she was five years his junior, and she predeceased him by ten months.
[ترجمه ترگمان]اسم همسرش سارا بود؛ او پنج سال جوان تر بود و ده ماه از او فوت کرده بود
[ترجمه گوگل]نام همسرش سارا بود؛ او پنج سال سن داشت و او او را 10 ماه از دست داد

I hope no child will ever predecease his father.

امیدوارم هیچ فرزندی پیش از پدرش نمیرد.



کلمات دیگر: