کلمه جو
صفحه اصلی

dreamless


(خواب) عاری از خواب دیدن، بی خواب، بیخواب a dreamless sleep خواب بدون خواب دیدن

انگلیسی به فارسی

(خواب) عاری از خواب دیدن، بی‌خواب


بی خیال


انگلیسی به انگلیسی

• without dreams
dreamless sleep is very deep and peaceful, and without dreams.

جملات نمونه

1. a dreamless sleep
خواب بدون خواب دیدن

2. I fell straight into a dreamless sleep.
[ترجمه ترگمان]یک راست به خوابی بی رویا فرو رفتم
[ترجمه گوگل]من مستقیما به خواب رویا رفتم

3. He fell into a deep dreamless sleep.
[ترجمه ترگمان]به خواب عمیقی فرو رفت
[ترجمه گوگل]او به یک خواب عمیق رویا افتاد

4. I sank into a deep, dreamless sleep.
[ترجمه ترگمان]به خوابی عمیق و خودخواسته فرو رفتم
[ترجمه گوگل]من به یک خواب عمیق و ناخوشایند غرق شدم

5. Everything his heart needed, even dreamless sleep, she would be able to give him.
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که قلبش نیازمند بود، حتی بدون رویا، می توانست به او بدهد
[ترجمه گوگل]همه چیز دلش برایش ضروری بود، حتی خواب رویا، او قادر خواهد بود به او بدهد

6. Eight hours of deep, dreamless sleep had helped enormously.
[ترجمه ترگمان]هشت ساعت خواب عمیق و بی رویا به او کمک بزرگی کرده بود
[ترجمه گوگل]هشت ساعت خواب عمیق و بی روح، به شدت کمک کرد

7. It is dark like a sleep that is dreamless.
[ترجمه ترگمان]مثل خواب تاریک است که بی رویا باشد
[ترجمه گوگل]این تاریک است مانند خواب است که بی روح است

8. Recipe: Major Dreamless Sleep Potion is needed to complete the Potion Mastery Quest.
[ترجمه ترگمان]طرز تهیه دستور تهیه معجون dreamless خواب میجر لازم است تا the را کامل کند
[ترجمه گوگل]دستور العمل: معجزه خواب اصلی بدون درز برای تکمیل تلاش معجزه آسمانی مورد نیاز است

9. He fell into the dreamless sleep which rounded off his past.
[ترجمه ترگمان]به خوابی بی رویا فرو رفت که از گذشته دور شد
[ترجمه گوگل]او به خواب رویایی افتاد که گذشته خود را کنار گذاشت

10. She gently turned Omi's pillow to stop her mild snoring and then drifted off into her own dreamless sleep.
[ترجمه ترگمان]او به آرامی بالش را چرخاند تا آرام خروپف کند و بعد به خواب بی رویا فرو رفت
[ترجمه گوگل]او به آرامی بالش Omi را برای جلوگیری از خروپف خفیف خود را تغییر داد و پس از آن به خواب رویای خود رفت

11. Enthusiasm is a power that can give dreams to the dreamless, life to the lifeless, and hope to the hopeless. RVM
[ترجمه ترگمان]اشتیاق یک قدرت است که می تواند رویاها را به بی رویا، زندگی به زندگی بی جان و امید به نا امیدی بدهد rvm
[ترجمه گوگل]شور و شوق قدرت است که می تواند رویاها را به رویای بی رحم، زندگی را به بی حوصله و به امید ناامید کننده RVM

12. He was still pondering on the problem when he drifted into a deep and dreamless sleep.
[ترجمه ترگمان]وقتی به خوابی عمیق و بی رویا فرو رفت، هنوز به فکر مشکل بود
[ترجمه گوگل]او همچنان در مورد این مسئله فکر می کرد وقتی که او به خواب عمیق و بی روح حرکت کرد

13. After a while he dozed, and then slid into a dreamless sleep.
[ترجمه ترگمان]بعد از مدتی خوابش برد و بعد به خوابی بی رویا فرو رفت
[ترجمه گوگل]بعد از مدتی او به خواب رفته و به خواب رفته

14. There are plans to make for tomorrow, but for now I want a dreamless sleep.
[ترجمه ترگمان]برای فردا نقشه داریم، اما حالا می خواهم یک خواب بی رویایی ببینم
[ترجمه گوگل]برنامه هایی برای فردا وجود دارد، اما در حال حاضر من می خواهم یک خواب رویا

a dreamless sleep

خواب بدون خواب دیدن



کلمات دیگر: