کلمه جو
صفحه اصلی

small potatoes


(آدم یا چیز - مفرد و جمع) کم اهمیت، پست

انگلیسی به فارسی

(آدم یا چیز - مفرد و جمع) کم اهمیت، پست


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: (informal) persons or things of little or no importance or value.

- He considered those voters small potatoes.
[ترجمه ترگمان] او آن رای دهندگان را به عنوان سیب زمینی های کوچک در نظر گرفت
[ترجمه گوگل] او این رای دهندگان سیب زمینی کوچک را در نظر گرفت

• trivial amount (frequently regarding money)

جملات نمونه

1. Like organic farming: it was small potatoes.
[ترجمه ترگمان]مثل کشاورزی ارگانیک: سیب زمینی کوچک بود
[ترجمه گوگل]مثل کشاورزی ارگانیک سیب زمینی کوچک بود

2. They are small potatoes.
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی کوچکی است
[ترجمه گوگل]آنها سیب زمینی اند

3. My restaurant is just small potatoes, but it gives me a steady income.
[ترجمه ترگمان]رستوران من فقط سیب زمینی کوچک است، اما درآمد ثابتی به من می دهد
[ترجمه گوگل]رستوران من فقط سیب زمینی کوچک است، اما به من یک درآمد ثابت می دهد

4. I was working for small potatoes until I went into business for myself.
[ترجمه ترگمان]من داشتم برای سیب زمینی کوچکی کار می کردم تا اینکه برای خودم کار پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من برای سیب زمینی کوچک کار میکردم تا زمانی که برای خودم وارد کسب و کار شدم

5. By Hollywood standards, the Royal scandals were small potatoes.
[ترجمه ترگمان]با توجه به استانداردهای هالیوود، رسوایی های سلطنتی در حال حاضر سیب زمینی های کوچک بودند
[ترجمه گوگل]با استانداردهای هالیوود، رسوایی های سلطنتی سیب زمینی کوچک بود

6. This was small potatoes to the real office tension to come.
[ترجمه ترگمان]این یکی از سیب زمینی های کوچک بود که تنش را فشار می داد
[ترجمه گوگل]این سیب زمینی کوچک به تنش اداری واقعی آمده است

7. Don't buy it. he is only a small potatoes in his company.
[ترجمه ترگمان]Don اون فقط یک سیب زمینی کوچک تو شرکتش هست
[ترجمه گوگل]آن را بخرید او فقط یک سیب زمینی کوچک در شرکتش است

8. But these are all small potatoes and just examples of the normal give-and-take of a complex trade relationship.
[ترجمه ترگمان]اما اینها همه سیب زمینی کوچک و نمونه هایی از یک رابطه تجاری پیچیده هستند
[ترجمه گوگل]اما اینها همه سیب زمینی های کوچک هستند و فقط نمونه هایی از یک رابطه تجاری پیچیده ای هستند

9. He thought he was not small potatoes.
[ترجمه ترگمان]فکر می کرد سیب زمینی کوچکی نیست
[ترجمه گوگل]او فکر کرد او سیب زمینی کوچک نیست

10. We are only small potatoes. The manager won't listen to us.
[ترجمه ترگمان]ما فقط سیب زمینی کم داریم مدیر به حرف ما گوش نمی دهد
[ترجمه گوگل]ما فقط سیب زمینی کوچک هستیم مدیر به ما گوش نمی دهد

11. The fledglings are small potatoes.
[ترجمه ترگمان]The سیب زمینی کوچک هستند
[ترجمه گوگل]بچه های جوان سیب زمینی اند

12. We are small potatoes.
[ترجمه ترگمان] ما سیب زمینی کم داریم
[ترجمه گوگل]ما سیب زمینی کوچک هستیم

13. Paradoxically, the accusations stirring the most indignation have, in money terms, been comparatively small potatoes.
[ترجمه ترگمان]paradoxically، اتهاماتی که بیشتر خشم را برمی انگیخت، در شرایط مالی نسبتا کم سیب زمینی بود
[ترجمه گوگل]به طور پراکنده، اتهاماتی که بیشترین خشم را تحریک می کنند، به لحاظ پولی، سیب زمینی نسبتا کوچک بوده است

14. Of course, in that environment, being a congenital liar was small potatoes.
[ترجمه ترگمان]البته در آن محیط، یک دروغ گوی مادرزادی potatoes کوچک بود
[ترجمه گوگل]البته، در این محیط، دروغگو بودن مادرزادی، سیب زمینی کوچک بود


کلمات دیگر: