کلمه جو
صفحه اصلی

prefectural


وابسته به مقام ریاست یا دوره ریاست

انگلیسی به فارسی

وابسته به مقام ریاست یا دوره ریاست


انگلیسی به انگلیسی

• of the chief of police; of the governor, or a ruler; of a magistrate, of an administrator

جملات نمونه

1. Although it fielded no candidates in the prefectural contests, it won four seats in the national constituency.
[ترجمه ترگمان]اگرچه این کشور در رقابت های prefectural هیچ نامزد نداشت، اما چهار کرسی در حوزه انتخابیه ملی به دست آورد
[ترجمه گوگل]هرچند که در انتخابات پیشین، هیچ کاندیدایی نداشت، اما چهار کرسی در حوزه انتخابیه ملی به دست آورد

2. The agency also recently hosted a meeting of prefectural police to coordinate investigations into crimes tied to the bad loans.
[ترجمه ترگمان]این آژانس همچنین اخیرا میزبان جلسه ای از پلیس prefectural بوده است تا تحقیقات مربوط به جرایم مرتبط با وام های بد را هماهنگ کند
[ترجمه گوگل]این سازمان همچنین اخیرا یک جلسه از پلیس پیشخوان را برای هماهنگ کردن تحقیقات در خصوص جنایات مرتبط با وام های بد برگزار کرد

3. Osaka's decline is evident in the local prefectural office, a grand stone building with grimy linoleum floor coverings.
[ترجمه ترگمان]کاهش اوساکا در دفتر محلی prefectural، یک ساختمان سنگی بزرگ با کفپوش کف سیمانی grimy، مشهود است
[ترجمه گوگل]افت فشار اوزاکا در دفتر پیشینیان محلی، ساختمان سنگی بزرگ با پوشش کفپوش مشمع کف اتاق مشهود است

4. Prefectural bureau undertook adjustment to nursery leading group 199
[ترجمه ترگمان]اداره ریاستی باید ۱۹۹ گروه را با ۱۹۹ گروه آموزشی تطبیق دهد
[ترجمه گوگل]دفتر پیشاهنگی تعدیل را به گروه پیشگام مهد کودک 199 اختصاص داد

5. And in developing process of prefectural region economy.
[ترجمه ترگمان]و در حال توسعه اقتصاد منطقه prefectural
[ترجمه گوگل]و در حال توسعه روند اقتصاد منطقه prefectural

6. The secretaries of prefectural, county and district Party committees should do likewise.
[ترجمه ترگمان]منشی های of، شهرستان و کمیته های حزبی نیز باید همین کار را بکنند
[ترجمه گوگل]دبیران کمیته های حزب پیشاهنگی، ایالتی و منطقه ای باید به همین ترتیب عمل کنند

7. Star child prefectural since an agricultural county, it is one is short of can county.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان که یکی از بخش های کشاورزی این شهر را به خود اختصاص داده است، این شهر یکی از شهرستان های استان است
[ترجمه گوگل]از آنجا که یک شهرستان کشاورزی دارای فرزند ستاره ای است، یکی از آن ها کوتاهتر از شهرستان کانتی است

8. The article analysed prefectural region point the problem that politics silver collaboration exists, offered countermeasure proposal.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به تجزیه و تحلیل این مساله اشاره کرد که مساله هم کاری نقره سیاسی وجود دارد و پیشنهاد countermeasure را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، منطقه مورد مطالعه منطقه مورد بررسی قرار می گیرد که مشکلی در همکاری سیاست نقره ای وجود دارد، پیشنهاد ارائه مقابله با آن را ارائه می دهد

9. Helpless, asked prefectural troupe to call day play again.
[ترجمه ترگمان]Helpless، از گروه بازیگران prefectural خواست تا دوباره بازی کنند
[ترجمه گوگل]بیلیس، از گروه تئاتر پرسید که دوباره بازی روزانه را امتحان کنید

10. Prefectural region economy and urban economy have apparent difference on the structure.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد منطقه ریاستی و اقتصاد شهری تفاوت آشکاری در ساختار دارند
[ترجمه گوگل]اقتصاد منطقه ای و اقتصاد شهری تفاوت های چشمگیر در ساختار دارد

11. Since the prefectural hospital in Tono closed its maternity ward in 200 pregnant women have had no choice but to make the drive to Kamaishi, or another city with a maternity ward.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان که بیمارستان prefectural در Tono بخش زایمان خود را در ۲۰۰ زن باردار بسته بود، هیچ انتخابی جز این که رانندگی را به Kamaishi یا شهر دیگری با بخش زایمان تبدیل کند، نداشت
[ترجمه گوگل]از آنجایی که بیمارستان پرستاری در تونو بخش زایمان خود را در 200 زن باردار بسته شده است، هیچ گزینه ای برای رانندگی به کامایشی یا یک شهر دیگر با بخش زایمان نداشته است

12. Prefectural bate, say sometime seeks his account again!
[ترجمه ترگمان]آقای bate، باز هم به دنبال حساب خود است!
[ترجمه گوگل]متضاد prefectural، می گویند برخی اوقات به دنبال حساب خود را دوباره!

13. Prefectural region, the administrative unit that is our country's basiccest politics, economy, society and culture activity.
[ترجمه ترگمان]منطقه ریاستی، واحد اداری که سیاست خارجی، اقتصاد، جامعه و فعالیت فرهنگی کشور ماست
[ترجمه گوگل]منطقه پیشاور، واحد اداری است که سیاست اصلی کشور ما، اقتصاد، جامعه و فعالیت فرهنگی است

14. The first, prefectural leader takes farmer burden problem seriously highly.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، رهبر prefectural مشکل بار کشاورز را بسیار جدی می گیرد
[ترجمه گوگل]نخستین رهبر پیشاهنگی، مشکل بزرگی را برای کشاورزان به وجود می آورد


کلمات دیگر: