کلمه جو
صفحه اصلی

small fry


1- بچه (بچه ها) 2- چیز کم اهمیت، ناچیز، 1- بچه ماهی ها، ماهی های کوچک 2- (مجازی) اشخاص کم اهمیت، هیچ کاره(ها)، کوچک، بچگانه

انگلیسی به فارسی

کوچک، بچگانه


ماهی کوچک، کوچک، بچگانه


انگلیسی به انگلیسی

• tiny, disadvantageous person
small fry is used to refer to people who are considered unimportant.

جملات نمونه

1. What they owe to the Inland Revenue is small fry compared to the overall £ 2 million debt.
[ترجمه ترگمان]آنچه که آن ها به درآمد داخلی بدهکار هستند، در مقایسه با بدهی کلی ۲ میلیون دلاری، کوچک است
[ترجمه گوگل]آنچه که آنها به درآمد داخلی می پردازند سرخ کوچک است در مقایسه با کل بدهی � 2،000،000

2. These local companies are only small fry compared with the huge multinationals.
[ترجمه ترگمان]این شرکت های محلی در مقایسه با شرکت های بزرگ چندملیتی بسیار کوچک هستند
[ترجمه گوگل]این شرکت های محلی فقط در مقایسه با شرکت های بزرگ چند ملیتی، سرخ کرده اند

3. There's no point in arresting the small fry.
[ترجمه ترگمان]هیچ فایده ای نداره که اون کباب کوچولو رو دستگیر کنیم
[ترجمه گوگل]هیچ چیز در دستگیری ماهی کوچک وجود ندارد

4. These little local firms are mere small fry compared with huge international companies.
[ترجمه ترگمان]این شرکت های کوچک محلی در مقایسه با شرکت های بزرگ بین المللی بسیار کوچک هستند
[ترجمه گوگل]این شرکت های محلی کوچکی در مقایسه با شرکت های بزرگ بین المللی سرخ کوچک هستند

5. People like us are small fry to such a large business.
[ترجمه ترگمان]آدم هایی مثل ما، در این کار بزرگ، در حال سرخ کردن هستند
[ترجمه گوگل]افرادی مثل ما کوچکترین کار را برای این کار بزرگ انجام میدهند

6. That's small fry to her.
[ترجمه ترگمان]این برای او خیلی کوچک است
[ترجمه گوگل]آن کوچک سرخ به او

7. But in reality it is small fry.
[ترجمه ترگمان]اما در واقع، این موضوع بسیار کوچک است
[ترجمه گوگل]اما در واقع این ماهی کوچک است

8. Feeders are small fry, though they're well paid if the ransom's high.
[ترجمه ترگمان]feeders کمی سرخ هستند، هر چند که اگر باج بالا باشد، به خوبی به آن ها پرداخت می شود
[ترجمه گوگل]فیدرها سرخ شده اند، هرچند که در صورت بالا بردن پول، به خوبی پرداخت می شوند

9. We were small fry compared with them.
[ترجمه ترگمان]ما در مقایسه با آن ها بسیار کوچک بودیم
[ترجمه گوگل]ما با آنها کوچک بودیم

10. Very small fry may suffer so it best to time your breeding efforts to avoid the holiday period.
[ترجمه ترگمان]Very بسیار کوچک ممکن است رنج ببرد تا تلاش های breeding شما برای جلوگیری از دوره تعطیلات به بهترین نحو ممکن شود
[ترجمه گوگل]ماهی کوچک بسیار کوچک ممکن است دچار رنج شود، بنابراین بهتر است زمان تلاش برای پرورش خود را برای جلوگیری از دوره تعطیلات

11. These frontline soldiers are cheap, disposable small fry attached to writing pads, booklets, and smart Post-it notes.
[ترجمه ترگمان]این سربازان خط مقدم ارزان و disposable کوچکی هستند که به نوشتن پدهای نوشتاری، کتابچه های پستی و پست الکترونیکی وصل می شوند
[ترجمه گوگل]این سربازان خط مقدم ارزان قیمت هستند، یک سرپناه کوچک یکبار مصرف که به قلم های نوشتن، جزوه ها و یادداشت های هوشمند Post-It اشاره شده است

12. The Army seemed very small fry in comparison.
[ترجمه ترگمان]ارتش در مقایسه با آن ها بسیار کوچک به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]ارتش در مقایسه با ماهی کوچک بسیار کوچک بود

13. Well, the reader may say, he's small fry, an easy target.
[ترجمه ترگمان]خوب، خواننده می تواند بگوید که او آتشی کوچک است، یک هدف آسان
[ترجمه گوگل]خوب، خواننده ممکن است بگوید، او سرخ کوچک است، یک هدف آسان است

14. Incapable government, big official, Bragging, small fry, Say the some a words.
[ترجمه ترگمان]دولت Incapable، یک مقام بزرگ، bragging، fry، چند کلمه بگویید
[ترجمه گوگل]دولت غیر قابل قبول، مقام رسمی بزرگ، بی نظیر، سرخ شده کوچک، یک کلمه را بگو

15. The small fry have to wait patiently.
[ترجمه ترگمان]The باید صبورانه منتظر بمانند
[ترجمه گوگل]ماهی کوچک باید منتظر صبر باشد


کلمات دیگر: